ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
زیر این تاریکی
زیر این ابی تاریک حسود
ابرها
و قوس قزح پیدا بود
زیر گنبد سه رنگ اسمان
نرسیده به حیات
ان بالا بالا ها
در سکوتی حیران
سرد وسیمین و سفید
رود
با ارامش
سپس پر هیجان
و خروشان
اشوبواره
سر کوه را می شکند
می ساید
می برد سنگهای ستبر
سخت را
با خود به ان دریاهای زیرین زمین
زین اوج
می رسد میریزد به ابراه ان شهر سیاه
در اعماق
***
در روی زمین
ان جنگل سبز
با هوایی تازه
با نور درخشان طلوع خورشید
در خروشان رنگها
چه بی تاب است حیات
برای اغاز زین خاک
و دور در بکرگروهی انسان به نماز خدایان قدیم
مشغول به راز مرگ و حیات
به راز شب و روز و ان تخم حیات
گردونه خورشید
و ان ماه سفید
اندیشناک
میکاود
سپس می یابد
ان سوی دیگر جنگل سبز
تمدنی دیگر را
به جرم بودن
به جرم حسرت
همه سوی جنگند
چه سخت زمین می گرید
چه عاصی از این
دژاگه
انسان چموش
این زمین پر خون است
همه اجساد بر این دشت
همی خونین
این دژخیم چسان مخلوقیست
با خدایانی که از خون میطلبند
چه سان موجودیست
به خون زاده شده
چه دهشتناک است
خون میخواهد تا که اندیشه کند
دنیایی را
بسازد هر روز
شهرهایش را با تمدنهای زیاد
و چه سخت است صدای کشتار
زجه های مردن
همه خونین همه رنگین
زمین کر شده است
تنش همه رنگین شده است
از خونی که بشر میریزد .
ضربان تاریک
زمستان سیرجان 1377
از اولین دفتر شعر