ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

تواتر


شاخه نوریست بدست مهتاب

که بخود می بالد

و در ان غنچه غمگین زمین در کیهان 

در درون با خود می گوید        باور کن

ودر گرد تاریک زمین می چرخد

و در دوردستها

همچو عارفی در نور باورهای خود بر تاریکی بی داد  می تابد

تا زندگی ز سر می گیرد           از انعکاس افتاب ابدیتی در تاریکی

و در این موج پرواز به افلاک درون

زمزمه وار به او می گویم

دستانت را باز کن            و با من تشنه دل بی روح   تا ابد پرواز کن

و در ان کف دستهای بی ریایت                     سبزی را احساس کن

و در ان موج بلورین حیات و جریان هستی

خود را انکار کن

و بگذر از مدح حیات و جهان فانی

زین سبب باز حیات اغاز کن

پروانه کوچک جان می چرخد

و می چرخد

و می چرخد

و می یابد خانه خیال خود را

و از ان می چیند روح پژمرده خاک را

و می پراکند هستی و جان را

و باد ز ان می تازد

و باز می چرخد

و می چرخد

می چرخد .........                                  ضربان تاریک   1377 سیرجان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد