ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شاخه نوریست بدست مهتاب
که بخود می بالد
و در ان غنچه غمگین زمین در کیهان
در درون با خود می گوید باور کن
ودر گرد تاریک زمین می چرخد
و در دوردستها
همچو عارفی در نور باورهای خود بر تاریکی بی داد می تابد
تا زندگی ز سر می گیرد از انعکاس افتاب ابدیتی در تاریکی
و در این موج پرواز به افلاک درون
زمزمه وار به او می گویم
دستانت را باز کن و با من تشنه دل بی روح تا ابد پرواز کن
و در ان کف دستهای بی ریایت سبزی را احساس کن
و در ان موج بلورین حیات و جریان هستی
خود را انکار کن
و بگذر از مدح حیات و جهان فانی
زین سبب باز حیات اغاز کن
پروانه کوچک جان می چرخد
و می چرخد
و می چرخد
و می یابد خانه خیال خود را
و از ان می چیند روح پژمرده خاک را
و می پراکند هستی و جان را
و باد ز ان می تازد
و باز می چرخد
و می چرخد
می چرخد ......... ضربان تاریک 1377 سیرجان