ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
خود را بارها در اندیشکده ام
به اسارت گرفته ام
ازگناهان خود مرتکب شده ی نابخشودنی ی کشتارنقشها
قتل عام شعرهایی که محکوم می کردم به کوره های هنر سوزی !!!!
بارها بر اتاق گاز
.............خود سپرده ام
....................به حکم جنایت بر علیه سرکشانه های درونم
بر شیشه های کدر شده نگاه منقبض اسارتم کوفته ام
و از فریادهای خود به خود زندانبانم تمنا کرده ام
....................................بخشش را !!
و لی خود را در نگاه او - غوطه ور دیده ام
.............جنایتکاری ریاکار به حکم قانون !
گاه از مارها و عقربهای مرگگاهم به سوی دگر ترسان
......................................................گریخته ام
.........و در آن گوشه
................نیستی را در آغوش کشیده ام
...............................شادان نگریسته ام
بر هزاران بار نیشهای تیزش که بر شانهایم
.....................دژخیم وار آرام فرو می رود
و مرا در نوازش مرگ
به پای چوبه ی دار می برد
و آخرین درخشش شبنم را از روی چوبه دار
.....................با هزاران وسواس گریه آلود
در نورگاه بی نوور لحظه ی تاریک درونم
..............................برای یک گام بعد
در دیدگانم نقش می کند
در اشکهای تنها ییم
برای گذر از همیستکانی که تنها خواهم ماند
و سپس هیچ از میان شید آن شبنم سرد می درخشد
حیوانیتم را به رنگی سفید و متعفن رها می کنم
به خاک اندر شدنش را بیهوده مینگرم
و شعور خطرناکش را به خاک می سپارم
به ریشه های گیاهان
پناه برده شدنش را
.................جشن می گیرم!
در رستن طرحی نو
شاید گوونه ای دیگر شود
بی خطر !
........................خبری باز نیاورده است
............................................از آن به حکم آشوب
جز شعری سخت جویده شده از میان دندانهایی که پیاپی خرد شده است
..................................................................به مشتی خود ساخته
که مرابارها باخته است
.......................و دوباره خود ساخته است
تا دریابد احساس پریدن از این پل لغزان را
بر میان دو گاه
...........آمدن ورفتن
*************************
ضربان تاریک ابان 1393