ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دریای سیمهای دشنه دار مرزها - دریایی نبود که بشکافی ؟
موسی شبان واره ای نوین نبود- که بگسلد رنجهای قوم کهنی دگر را ؟
برای تو ایلان کوچکم
این دنیای اسفر
مرده ایست - به چشمان باز که جان می کند برای حیات
باید رخت بر میبستی
تا خون ادمیت بدود بر کلبد مردگان سفید شده از رفاه
باید از خانه ات می رفتی به مذبح دریا ؟
چه سوود که از مرگ گریختی به مرگ!
اسفا که برای تن کوچکت - گریزی نبود در عصر قطارهای پر سرعت!!!!!!
هنوز هزارهای گذشته نادانی ادمی را - شرم میداریم
اسفا که
شرم با ما بود و شرم بر ماست و هنوز شرم با ماست
باید سرکوچکت برشنهای ساحل شور اب تلخ مدیترانه می ارمید
تا این گاه بی دادی بگذرد؟
اری- باید موسی ی بی معجزه و رفته- تو میبودی
این قداست تو - قداست انسانیت است
نه قداست مردانی نهفته درپسای قرون
تا مردمانت به معجزه شرم افرین تو
از مرزهای سفید مردگان- یجوج و مجوج بی احساس عبور می کردند
ارامش سنگینت بر شنهای خیس - برف سرد احساس زمین را پارو کرد
و جهان سرد
در نهایت گریست !!!!!
و نگاره کودکی ی به ارامش رفته ات
بر تاج ننگ انسانیت همیشه در اهتزاز می ماند!!!
ضربان تاریک (رامبد.ع.ف)
رامبد.ع.ف( ضربان تاریک )11.شهریور1394
زمین به مرز افول رسیده است
فرشتگان نوبت به نوبت به میان چرخ انکار کشته میشوند
((نفلیم)) ها باز گشته اند به فراسوی بی انکار
اری- هابیل و قابیل کشته شده بودند- در مهبانگ !!!!!
پست زمین سیاه (مهاد) به گل نشسته بود - ((کاین)) بر(( نوح )) شتافته بود !!!!
فرود به فراز
کنون
وای - که داستان زمین کج شده است
افسانه ما - شکسته پا از درد بی درمان تسلیم
((وندیداد)) - مناسکش به زیرین گواره- فنا
به خزیدن گمارده است
از ان پس کلمات کرو کور - در هم نطفه کاشته اند
سرطان گرفته اند و در میانه ی سخن به کشتار - دست اویخته اند !!!!
جملات از بیماری - مزدور شده اند
تا سودای دردناک مفهومشان- مسکرات بی درمانی تاب باشد !!!!!
از پسای گوشخراش اوای امواج فروکش نکرده توفان کلام ادمیان
زبانها در دهانها له شده اند
متورم همه چیز از فشار دروغ
دلها هم - واریس گرفته اند
تمام مغزها به ناپدیدی دچار گردیده اند
شعور به هزاران چمبر گیج بر خود می لولد
یک تن سرکشانه فریاد می زند پیاپی
چهره هایتان افتاده است فرو ... بزایید ای تهی ها
نارسایی ها را به دامانمان !رامبد.ع.ف( ضربان تاریک )-اخر تابستان 1394