ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

دعا


دعای شبهای تنهاییم - افتاده  جایی !!

 زیر تخت !!!

شبها مشوش میشوم از سایه ها

 در سکوت ی بی کلام از غصه ها

راه می سازند تا بی  انتها !! 

اما - امید چون دانه ای

میرووید از جهانی پنهان به زیر لب - خنده - ها !!!

خوشحال از  فردای نو !!

اما به زیر

 گنبد سق دهان صورتی !

بر زبانی سرخ و برران و راستین !!

عقده ای  زنجیرشده - بر دیوارهای سردبیهودگی !

با دستهایی در اهتزاز

آماده ام برای یک شرر ((خود باوری))!!!!

هر چه جستار کرده ام

در سبکها - قالب نشد - این حس ز من !!!

تا باز گوییم  - برجهانی از نادیده ها

از مسند خالی و سرافیمان کوور بر گرد آن !!

آن بی قراریهای در وجدان من !!

واژگانی خیس خورده و نم دیده اند

در گلو 

بر حلق من

زندانیند !!

اما نه چون

یک خط نامفهوم دعا - بر تلخکامیهای من !!!

ویران ولی

آرامشی(( مورفینانه )) بر جانان من !!!!!

**********************************

رامبد.ع.ف-ضربان تاریک - 1394-30 مهر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد