ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
فصل سردیست
از سیاه رگهای بجای مانده بر خاک
و لاشه هایی
که بر تخیل
..............((زیبایی))
.....................می تراووند
................................ نگاه عادت
در لذت یک خلاءذهنی پر احساس !!!!
با هوای خنک بعد از ظهری ابری
................................که میطلبد
یک نم نم باران را با چای !!!
از قوری چینی گلداری
.........................که نشسته
بر سر سماور خسته ی پیر
.......................از همراهی شبها ی بیخوابی !!!!
و قل قل های آخرین فصل حضور
در استکان کمر باریک قجری !!
با عطرمطبوع این تنهای بی جان زرد و تازه !!!
بر خاک باغچه ای که درنابودیشان میکووشد
در بن بست گاه نگاه ؛..................................به دست برگریزان خزان !!!
و کمی غم افسردگی و چاشنی اندیشه !
شاید یک رباعی بنویسم با تمام آنها !!
بر یک برگ زرد چنار
ازدرخت نهصدساله ی این خانه ی گنبد دار گلین
.................................به خط نستعلیق
یا نقش هوسی نمناک بر یک بوم
با انگیزه ای امپرسیونیستی
...................در سیل آسای باران و فرار مردم !!!
با یک نام قشنگ!!!
پاییز و هزار ان آرنگ !!!!
با یک تصوورخسته
ولی سرد و بلند...............که
...............................ما نیز روزی
بر این کووچه و آن خنکا می گذریم!!!
از فصل زردمان !!!
.............بی احساس !!!
چو برگ سفیدی که فرو می ریزد بر خاک
از درخت کهنسال حیات!!!!
نه بمانند- پائیزی ((دوریان گری)) وار- نقش شده بر بومآویخته بر دیوار خاطره ی یک روز بارانی
در انباری این خانه ی نیمه ویران !!!
پائیزی که ما را فرو میچیند از شاخ درخت !!!
و کسی چای مینوشد در آن خنکای
..................................... افتادن آن برگ سفید!!!!!
او نیز در اندیشه که
................... پائیزان زیباست
.......................با نم نم باران و چای قجری !!!!
.............در افتادن ما از آن درخت کهنسال بلند یا شاید کوتاه !!!!!!!!!!!!!!!
************************************************************
ضربان تاریک- رامبد.ع.ف-آبان 1394