ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نا آرامیده گان عاشق !
*********************
گووش فراده !!!
از شکافهای خشک زمین
نجوایی شکسته- تن میکشد به آسمان
خفاش وار چه بی تاب است در هجمه ای میان دو کوه
آن ترانه ی تسلیم
گذشته از سرزمین مرده گان
در پی روزهای دگر شده ی زود هنگام رستاخیز
غربگاهی را که به طلوعگاه و شرقگاهی را که به غروبگاه
.....................................................واژگوون نموده
خورشید را چه می شود ؟
که حفره ای شده است پر از نیستی
که به میان می مکد نوور را در طلوعش
و پر نوور می شود در غروبش آسمان
.......................در شکنج سیاه شب!
پس از گذار روزهای تلخ وشیرین جهان
و اینک رخ به بیداری می کشاند جهان مینوی!
شنیده می شد
مرگ زبان مشترکیست - همراهم !
انتها نیست - انگیزه ایست - دلگرمی راهم !
زیر پوست زمین سیاه سبز پوشیده
میان ریشه های شهرت تا به ژرف آرامگاه کودکان خاک!
هنرمندان تن به تن آرمیده اند
ولی ((هایده)) هنووز می خواند !!
برای(( دین مارتین)) !!
...........که تا پیش از مرگ پارسی نمی دانست !!
و حالا به راز همسایگی و عشق
............................برخاسته اند به زنده گی !!
((هایده)) می خواند - ترانه ی تسلیم را
در خلوت کرسی و چای زمستانی
به تاریکی سرد زمین و از شکافها تا فراز آسمان !
و معاشقه ای که می جوید رستاخیر را
زود هنگامه به اخگرو شوور !!!
*************************************
ضربان تاریک- رامبد.ع.ف -8 دی 1394
روایتی شنیدم که گویا هایده و دین مارتین در آرامستان در کنار هم همسایه هستند!!!