ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
فرو می ایند ز چکاد اساطیر اغازین
از جوهره های حیات غرق- در بازی
از ایینهای پسین فراموشی
فرود می ایند از عشقی دیرین و پریشانی
ازین یگانگی انسان روحانی
میتازانند اسبهای تیز پیمای باد پا را
تا به اقامتگاه افتاب خروشان نوورانی
تا وهله نخستگاه سروش صبحگاهی
به افول سایه های دست به گریبان اهرمنی
خزش اوای سکوت تا به بنیان دانه های بوطیقای زمانی ازلی
و زمزمه ی افرینش حیاتی دیگر از نو در بستری گل الوده
و آنان میتازانند اسبهای تیز پیمای باد پا را
ز چهار سوی
گیتی باستانی
ز سنگ فرشهای شاهی روزهای نخست
تا که برسد برعاشقانه درخت تناور تخمهای حیات
به سرو بلند
به سرایی پیچیده در طاقها و محرابها و کنگرهها
که افرینشگاه اگاهی است از نیستیهای مقدس
در گوشه ی کر کننده ی رازها
و نواخته می شود جرسها
زین حضور گونه های نو
بر فراز اسمان نورهای درخشان
به نا گه
فرهوشها همه در شور و پرواز و خروش
زین شعله های تاریک سرکشانه ی برخاسته ز هجوم ویرانی
و اهریمن منجمد
در خروش خشم پرواز نیاکان آدمی
در حصار یخهای جاویدان حسرت
در جسارت بیهوده ای در یورش به نخستین گاه
چه شور انگیز عشق جهی
دختری عاصی
جیغ کشان بر حصری پدری تاریک
اهریمن سخت در خواب سرد هزاران ساله ادوار ماورا زمین
در انتظار رهایی از میان زمهریر جاویدان فرهوشهای خدای ابدی
زمزمه میشود بر لبان موبدان رقصان و چرخان
با نیزه های نور و اتش رخشان
و اورادهای فراموش شده طغیان
فرا می ایند ز راهی دور
اهوراها زین ستارگان کهن نور
می تازانند اسبهای تیز روی باد پا را
گرد اورندگان این کهن ایینهای مهر افزا را
تا دست در دست
زنجیر وار
بوسه های اتشین و رویایی
ایین وار بر اید
از کور سوی اتشی که ز معبد نور می اید
و جاوید شود در قدمگاه شاهنشه خوبان
جاویدان بر بلندای کوههای سرزمینمان
سرزمین افسانه ای چهار گوشه گیتی
بر بلند کوه های ان محراب اتش و نور جاویدان
از شور ایزدان عشق
سرشار و مستان
در طوافی اتشین و پر ز عهد
خروشان
جان ز عشق سپندارمذگان کهن
می تازانند اسبهای تیز روی باد پا را
ضربان تاریک
اسفند ماه 1392