ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
تصمیم گرفته ام
دیگر به نسلم ادامه ندهم
تصمیم گرفته ام
به انتها که رسیدم
نسلم را با تمام اشتباهات افریده شده اش
در نقشه جغرافیاییش
مچاله کنم
در کیفی به اندازه ابهام
با خود همراه برم به نقطه مقصود
پرتاب کنم
در دره ای که اعماقش مالامال از ازدحام لاشه های حدثان مجهول گذشته است
تنها
قدم زنان ادامه خواهم داد
راه را
به سوی ان سوراخ ابدی فنا
محو شده در ناگهانهای زندگی
***
تصمیم گرفته ام
در نقطه ای از زمین
که کسی ادعای مالکیتش را هیچگاه نمی کند
مرزی ندارد
از سیمهای خاردار دشنه دار
سگان ولگرد وحشی
مین
انسان مزدور
با تکه های شکسته ارزوهایم
تلنبار روی هم
خانه تنهاییم را بسازم
خانه ای از استعدادهای کتمان شده افکار خاموشم
که هنوز سو سوء شان در تاریکی این روزها به مشام میرسد
خود را پهن کنم چون فرشی ابریشمین
میان دشت تنهاییم
زندکی را اغاز کنم
بر پشت دیوار سرشت نادانی
در نور بیکرانی ز اگاهی
***
تصمیم گرفته ام
دیگر از ((خود)) صحبتی نکنم
بگذارم یادش در ارامش و سکوت بماد
این من
که دیگر به کار هیچ ابوالبشری نمی اید
تصمیمم گرفته ام
دیگر نه سیبی گاز بزنم
نه میوه ای از بازار بخرم
چرا که دیگر سیبها مرا یاد درختی نمی اندازند
بوی همهمه درختان را نمی دهند
دگر باغها نا همگون شده اند
باغی در پشت ان خانه خواهم ساخت
به اندازه یک مشت حقیقت سبز زمین
خلاصه
تصمیم گرفته ام
صبحدمان به کنار رودخانه ای هر روز برخیزم
گل از کف نداده
برای خلقت یک انسان
*****************************
ضربان تاریک 22.10.1393