ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
کلمات
جمله ها
قولها
همه اجساد مثله شده در بیرحمی
همه نیمه سوزان رها شده
در دشت دل ما
وجدان بیهوش
در دام سکوت
چه درد مشترکی است
استشمام این بوی تعفن و ریا
***
من یک گلدان می خواهم که بکارم گل خود را در ان
من نمی دانم فصل رستن گلها را
من نمی دانم که کدامین روز
روز سر بر اوردن شادیست از خاک نمور دل ما
در جهانی که ز دود
خورشیدش نا پیداست
زین سبب گلی می خواهم که اگر خشکید در کام سکوت
گل دهد در گلدانش پشت ان خانه تنهایی رویایی من
ولیکن خوب می دانم
گلها همه در باغچه این خانه ارمیده اند به زیر مه دود
خشک می رویند و سیاه
و چه روزها و چه سالهایی که گذشت
من با سعه صدر
با امیدی گرم و سترگ
اب می پاشیدم بر این خاشاک رسته ز خاک
می روییدندد
سبز
گل می دادند
در خیالا تی خام
درخت نیمه خشکیده رنجور باغچه چه بی الایش
می نگریست برتلاش مذبوحانه من و گلدان مرده ای در خوابی ابدی
چه مصمم می بخشید سایه مغشوشش را بر تارک اندیشه من
و به من زل میزد در استمرار تلاش
من هم هر روز اب می دادم گلهای مرده گلدانم را
تا در گلدان پشت خانه رویایی تنهایم گل بدهد
و شکوفه کنند در میان دستانم .
ضربان تاریک