ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

جادوگر (1)


((من از میان

ریشه های گیاهان گوشتخوار می ایم

و مغز من هنوز

لبریز از صدای وحشت پروانه ای است که او را

در دفتری به سنجاقی

مصلوب کرده بودند))2


 ***

من ان نگاه خشک شده گوزنی هستم

با شاخ هایی بلند و عجیب

که اصالت مثله شدنش بر دیوار را روایت میکند

و اثیر چشمانش درگیر

داستان زجرهاست


***

زمانی که چشم فرو میبندم

کرانگین کره چشمانم 

خورشید

به غروب پروانه ها منیشیند

دلتنگی بدل میشود

به کره ای ابی در لایتناه سیاه

که تبعیض وخشونتشان در شیرازه های تنم عذاب میشود

چونان 

شعله هایی تاریک

مرا در نیستی میسوزاند

فریادهایم

اشکهایم

فرو می ریزند از ورای سیلابها

همچو رودهای وحشی

می درند تن زمین را ز گناه نبود دریا

اقیانوسها بی فکر از توحششان

می برند غمهایم را در زورقی رنگین

به مخفیگاه فراموش شده مخملین سرخ امیزشی ایینی و نامفهوم


***

آری

من از میان تارهای تاریک لباسهای عزا می ایم

از میان ان راه شبانه هزار ساله

سنگستان جنگلی و دهشتناک

دیو لاخها و اساطیر انتقام جو ز فراموشی

با بالهایی در هم شکسته از طریقتی خونین 

گام خواهم زد به شهر مردمان زیبا روی

خیانتهایشان و ظلمهایشان

فرید مخلوقی خواهم افرید

با نیروی تاریک دستانم

که از میان نفرین شاخه های درختان قتل عام شده برخاسته است

**********************************************

 (ضربان تاریک)1392.12.29

*******************

2 - تضمین شده از شعر ((پنجره)) بانوی شعر معاصر ایران فروغ فرخزاد




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد