
او که بر تاریکی شیهه ی اسبان نا ا رام ماه دیده
پرده درانیده است
چنگالهای ناخن تیزنیز - بر سرکشان استبداد ها
کشیده است
انچه بر گوشه راه اهنگ جان او
در سایه ها- به انتظار نشسته
گیتار سیمین گیسوی مو تنیده است
او که بر مزار خود شیهه و جیغ می کشد
دیوانه نیست
درکشاکش غمهای سرکشانه ی ناگفتنیست
که ناخن بر سیمها به هم اوایی کشیده است
به ساقیان گل روی و می خوارگی نیز دگر افکار درمان نمی جوید
مشکلات -هیولاست که کنون دیو واره - دیوانگی می جوید
او حنجره اش به فریادها - تشنه است
به شیونهای گوشخراش و ازرده جانی که او را بافته است
ان کودک عقده هاست - سبب
که دم به دم بر درونش سرکشی را زاییده است
بیمار شده و براین قطار ابدی - مسافر است
ولیکن به بیرون این قطار اشوب پر شتاب -گراو یک نظرنظاره کند
به انی -ارامش مردمان را نیز بر این هنرشوورش - دگر کند
مردمان سکنا گزیده اند
نگاهی مکن
تکانی مده
که افکارشان لمبر می خورد
و سر ریز - اسید است که می پاشدبر صورتت - ای بی خرد !!!
حالا بر گیر و گیتاری نواز
به ناخنهای خشمگین دست !
تو اکنون هیولا چهری و ان اهنگ نیز
شیهه های دیوان شیطان پرست !!!
******************************
ضربان تاریک(رامبد.ع.ف) - 22. مهر.1394