ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

کوور


وقتی بر قله های مخروطی

اسفل السافلین چشمانم

کز کرده - نشسته ای !!!

می دانم

که مروارید ماهت

افتاده در تاس نادانی 

و (( زلال)) - نیست

آب!

در ان نزدیکی !!!

گرچه او نیز نمی بیند

خود را

و انگشتان استخوانی دستانت

سفید رشد می کنند تا به زمین!!!

 که راه برند

جان تو را !

*********************************

ضربان تاریک - رامبد.ع.ف-1394مهر 29


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد