ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

باغ

به این باغ اگر می آیی

من من در آن روییده

آهسته بیا - آهسته

من میدانم

در بیرون این باغ زمهریراست 

که چشمان تورا به دنبال شعله های آفتابین گرمای گلم

به میان دروازهای این باغ هدایت می کرد

اما - آرام و آهسته بیا

تا که نشکند شیشه ی نازک اعتماد این باغ قشنگ

اگر آمده ای آگاه بیا

تا لگدمال نشود رویاها

منی روییده - سخت و کوچک - بر زمین نمناک

پر گلم- تازه و رنگم سرخ است

اگر ریشه کنی -گل سرخم را

خود میمیری

در خواب اسفبار سنگین دل این باغم

آنگاه نیزه ها ی تیز و بافته های آهن

میروید در مرز دلم در باغم

فرار میشود بهترین رویایت

تمام میشود

انگیزه ی این آرامش

آسمان تیره و رگبار شدید می آید

می شکند سرها را

و تو را خواهد کشت بی امان در دل باغ

خود پشیمان خواهی شد

از حضورت در این گورستان

به هزار دعا و دخیل بر درختان عشق و آسایش

هیچ آفتابی نخواهد تابید

رنگها تیره شود در دل باغ

مرداب شود رویاها

تو در مرگ درون این باغ

تا ابد اسیر قیر سیاه نفرت خواهی شد.

*******************************

با نگاهی براشعار سنگ مزار سهراب بزرگ

ضربان تاریک(رامبد.ع.ف)6.24.2018

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد