ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

دومین اسب سوار - WAR


گم کرده است بره چشمهایش را

مینگردیکی آسمان را  -گم گشته است یکی در ژرفا

خواهد ماندبه یادش-  آنگاه که پرسید - نامت چیست؟

و شنید ما بسیاریم -بسیار و بقیه جمله ها پرید از خاطرش 

ما بسیاریم - بسیار

پشت همه چیز و پشت هیچ چیز -پتک پولادین بشکند روزی  مهر دوم را

سرخ شده است دریاها ازگذشته نه چندان دور

موج سواری خواهیم کردما فقط میان امواج  !

که از میانمان -لاشه های سرخ دومین سوار از متلاشی شدن دست بر میدارند و به سوی زندگی شیهه میکشند !

 جنگ را هرگز نخواهید دیدبر کره ی چشمانتان

همان گونه که گم کرده است بره نیز چشمهایش را 

در حالی که میمیرید در توهم آشتی ولی از آرامشی که دارید خوشحالید !

آرامشی که  در بیقوله های جنگ زده ای است

چشمانتان برایش دعای شکر بجای می آورند !

و شما نه سربازید

نه انسان

مردگانی هستید در صف ساعت پایان قطعی !

***********************************

ضربان تاریک

سوم مرداد هزارو سیصد و نودونه

منثور نگاشته شده فقط به عنوان اثری ادبی نگاشته شده

و هر برداشتی بجز برداشت شعر و ادب از آن خارج از موضوع بوده و عقیده ی نویسنده نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد