ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
این نفیر آوارگی است بر پهنه ی دشتها
آنجا ایستاده ام بر مسلخ مفهوم
در ستایش ارغنون ارغوانی جیغ های بی رنگ
من از تبار این دشت نیستم،رخی بی حاصل در اکنون
می آیم از شوری موجها
فراموش شده موجهایی
بی درنگ
فراقی بی پروا
شعر بیاورید در طبقهای اندوده در مذاب طلا
رود آورید از بلندترین سیغ های ایرانویج
و رها کنید خروشان اشکهای ننه را و سپس دختر را و سپس بانوی را
و مردهای زمینیش را
و دیوهایش را ، پریانش را
حل کنید شعرها را در شربتهای بریده نی و زعفرانی
و برقصید با مولا نای سلوکها
که راز را شکافتن است در موجهای بی حاصلی
فسرده شده در اندیشه های سترون مه گین
بوزید بر حرفره ها ی هیایوی شب ترسان
در آن روستاهای خاموش شده ی تاریک
تا آن گور دخمه های متروک سنگی
بنوازید ارغنون های جیغهای بی رنگ شده را
به ارغوانی تند
به سازهای فراموشی
*************************************
رام دایمون (ضربان تاریک) -10.2.1402
چه بیهوده سراییدن و سرانیدن قلم بر خون
از آنجایی که به خاطر نیست
بی خون
هرگز موجود زمینی را آغاز
اولین شروع بر بی گناهی خاک یا سرخ گون به خلاقه ی رس ناب
پاکی است اسطوره ای را
خون زاده است شاعر
حضیض قبل از خویشتن را
و بعد از آن فراموشی انفجار بزرگ
چگونه متصور است هجوم حقیقت را
کجاست اولین
کجاست نخست زاده ؟
آنکه آفرید مثنوی را
پیش از حضیضها
*******************************************
رام دایمون (ضربان تاریک) - 27.1.2023
من از تمام رنگها
تنها ترین و خسته ترین را
در مرز استشمام مرگ
مالیده ام بر بوم طلا
بر طرحهای قلم خورده به خوشبختی
بر طرح خانه ای در اشرافی ترین جزایر یونان
بیشین آرزویی
در ایستادن بر لبه ی کیهان
و تنها گناه من
رنگ بازی بود
با هستی!
............................
رام دایمون (ضربان تاریک) - فروردین 1402