ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
تندیس خوشبختی
تن بی جان تو را
در نبض رگ پنجره ها می بینم
آینه ی شووم شکست
خشک شد سالهای عمرم
سایه ی محو تو - ماند
بر روزنه ای در راه حیات
اکنون
نور - تهی می تابد
بر حجم هیچ
زندگی پر شده از هیچهای رسته
دفن خواهم کرد- رویا را
در زیر تل خاکستر هنری که آفریدم یک عمر
نقشها و رنگها و تندیسها می سوزد
بی فرصت و بی چون و چرا - می گویم
خواهم کشت خود را
در خاطر آینده ی نسلی
که نداند
ما چه کشیدیم ز زجر .
*******************
در هم آوایی و همراهی با خاطر خودکشی هنری استاد بهمن محصص سروده شد.
ضربان تاریک(رامبد.ع.ف)6.27.2018