ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

خموش

    آینه گفتا
    خموش
    گفتم کم کن چموش
    این خموشی و کم هوشی را به شانه بر زلف من تارش بتاب
    درد روز و درد سال و درد دل را در نمای روی من
    مانند آنکه باده نوشیده به حالی بس فرحناک در رتوش !
    گفتا توانم کم بود
    گفتم اگر ترک برداری نیز کاری بکن
    از جان خود خرجی بکن
    رنگ سفید آب مرا
    سرخاب کن
    تا که این مردم مرا باور کنند
    رخسار زمانه را نبینند و دو روزی را شادمانه با دیو و دد پیکاری کنند !

********************************************************************

ضربان تاریک -کوتاه نگاره ای -بر گرفته از شعر استاد سخن -مهرزاد فرسنگی  -به هم آوایی سروده شد

در تاریخ بیست و یکم مرداد سال هزار و سیصد نودونه