ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

سرگینهای بنفش

در افول خورشید شهید

فرو خفتگان غوطه ور

سوزان

بر دستان لرزان دریاچه

اشک میریزند

از درد و دود سرگینهای بنفش

فروزان به زیر تنهای بیجانشان

چرا که

دیان  بازیگر خواهد رسید 

تا از میان دالانهای ژرف بگذرد

راه یابد به هستی زنده

آنگاه که بیدار میشود از بووی سرنگینها ی بنفش

سرمست

سرنوشت جهانی رقم خواهد خورد

کاهنان ارغوانی ی  ارغنون نواز

 مهراب زرین مهر گذاران بی نیاز

 مردمی  برانگیخته هر سو به راز و نیاز

شاه می اید به سووی سرنوشت

از پله های معبد عشق

 بر بستر سپید

برهنه به انتظار دختر خداست

تا آفریده شود آن یگانه انسان هستی ساز

سرگینهای بنفش میسوزند

در دستان سوخته ی کاهنان بزرگ

دعا میخوانند بر آفریده ی پشت پرده های نیستی

بر پشت پرده های تمام خاطرات الهی 

از آنجایی که تمام سرگینهای بنفش می آیند

سرگینها سر آغاز آفرینش انسانهای نوین خواهند بود

آری نیستی فرا رسیده است !!!!!

***********************************************

ضربان تاریک .6.29.2017-8.تیر.1396