ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

کارزار

 ندانستند وحشت را

حک شده درون چگونه!

که مرگ میشود یک رویا

یا زود به  زندگی

گذاشتند به جریان-  سرخ رودی

شگفتار نامش

چیده شد برخیال - سراسیمگی به زندگی

به خوابی و کوچی تهی

غمزده به میرندگی

دعا نوشتند و خواندند و خواندند و خواندند

رام رامشگران و عاشقان -سرودها سرودند

به را هشان- به کامشان

به این گون فریبا فریدند

مترسک نسک را

به زندگی

به جمله گی

****

انگین -لذت را

زندانی - او را در سرخ رنگ اتاقی دگم

میزیستندش فرتوت

مانند شلاق خورده -آن  برهنه آکله زنی

در بی دادی !

 کرده بودند مثله اش

در رگهای پاشیده ی سرخ خونینش

آبی رنگی- روانیدند !

 تا  آتش اسفل 

دامنگیرد زهدان آتشینش را

گناه در گناه !

فردا یش که گذشت

روییده بود چرازار گوسپندان سنگ سر !

آکله مال !

خونین جبین

  آبی!

رفته بودند به چهار طاقی 

تاریکی که پا میشکست

نور به راهی تنگ از مغاک میتابید!

ژرفگاه دل تاریکی

التماس میکردباز

بودن را به روزن آفتاب سروشان!

***

ضربان تاریک- تاریخ سرودن این شعر مشخص نیست.

این شعر از دفتری قدیمی باز نویسی شده در حدود 1394

قابل توجه ادب دوستان گرامی

1-تمامی محتوای وبلاگ شخصی ضربان تاریک با هدف داستانویسی و شعر در گستره ادبیات پارسی نگاشته شده اند و موضوعات و حوادث و شخصیتها کاملن خیالی یا افسانه ای هستند و شخص رام دایمون (ضربان تاریک) به عنوان شاعر و نویسنده ی کامل شعرها و داستانها و منظومه ها -هیچ گونه هدف دیگری را از جمله سیاسی و اعتقادی را در نگاشته های ادبی خود دنبال نمیکند .

2- تمام حقوق اشعار و داستانها برای شخص حقیقی رامبدعبدی فخرایی با تخلص (ضربان تاریک و رام دایمون) محفوظ بوده و هر گونه استفاده از متنهای داستانی و شعر و نامها- باید در هماهنگی با ایشان صورت گیرد و هرگونه سوء استفاده از جمله برداشتهای مستقیم یا محتوایی و داستانی یا شعری در هر رسانه ای چه چاپی و چه تصویری و چه مجازی- مورد پیگرد قانونی قرار گرفته و حقوقش برای نویسنده حقیقی محفوظ است.

3- شخص رامبد عبدی فخرایی متخلص با نام (ضربان تاریک و رام دایمون) به عنوان نویسنده حقیقی خود را متعهد به رعایت قواعد و اصول در جمهوری اسلامی ایران میداند.

4-  وبلاگ تالار سرخ تحت نظارت وبلاگ ضربان تاریک و شخص حقیقی ایشان اداره میشود.

5- از تاریخ 14دی ماه 1400 شمسی معادل با 4ژانویه2022 میلادی - تخلص شاعر و نویسنده رامبد عبدی فخرایی از ضربان تاریک به رام دایمون تغییر یافت .

آدرس کانال تلگرام :https://t.me/zarabanetarik

دووزخی


چو کوهی - سنگین-  راه می رود

...............به گاهی نگاه می شود

شیارها پدیدار

..........شکافها - که می گسترد

................ زلزله - که می خزد

و کشسانی خیالش  را - می درد 

 شکستی که ناسور می شود

بر بهشت سرخ آبی کودکانه ای که ساخته بود 

.................................... برای کودکانه اش 

............................................نماد میشود

..........................................نروک میشود

بر مسیر لوله های  نفت تیره ی  سیه  روان تن

.........................صنعتی به بوی زخم و زخم

به مغز کنترل کننده اش

........................اسیر تکه نانی سیاه میشود 

و در تفکرات  شب مآب تمدنی بزرگ و کینه ورز

...................اسیر دست راه تولد رفاه میشود

 فرامین امپراطوران هرزه گر

به ژرف - ناشناخته ای 

به تیر حفر -ددمنش 

به سینه ی سکوت  جوهری سیاه

.......................گسیل می شود

با هیاهوو و جیغهای پیاپی  ی سنگ بستری

به دست چرخدنده ی اسیر رنده ای

بر درون خفته ی رگی

با امید نسل دیگری 

بر شریان حیات  زغال پیکری

..................  گره می خورد

به انسداد می رسد !

.............بنفش می شود

.......................ورم می شود 

سپس سپید میشود

به ازدحام  عقده های بی بدیل

...............هراسناک- بزرگ  میشود

....................................بزرگ میشود

و ناگه

...............بوم.........(صدای انفجار).......!!!!!!!!!!!!!

و او به بازگشت

..........به  انتهای راه  راز روز خود

............... به خوابگاه  گیج و چرت و خستگی روز

به یاد زمزمزه های دوزخ آنه ای 

که شنیده بود ز اوسانه ای

...................به کابووس دووزخ آنه ای

که جایگاه مستی است وخستگی  و خواب

......................................گهی درخششی به رنگ آبی

سپس چشمان سنگین خود را فرو بست - به آرزووی خوابی

که از اساس سرنوشت جدا شود

شاید به دووزخ سیاه آبی ی تفکرش

  روان شود

.......................ز زجر سرنوشت شکنجه گر

.......همیشگی حل شود - به خوابی -  میان  تاریک و  شرار آبی

و اهرمن ز آرزوی همرهی او به تاری ی جهان خود

او را می شنید

سپس-  ستانید جان او را  ز خسته گاه روزهای حیات و سرنوشت

 سپرد-  پادشاهی  جاودان خواب مرگ رفتگان دوزخی

.............................................................را به چنگ او

حیله خورده بود و لعن شد

تا ابدبدون پلک -  چشم شد

..........................نگاهی که خشک شد

به زیرشرار آبی گه گه آنه ای

و چهره های سپید گوون دوزخ آنه ی جاودانه ای 

.........همیشه نشسته بر مرکز نگاه ستاره ای

........................................ چوو نان فسانه ای

که باید دوباره  روایت شود

از زبان بدبخت بدشگوون دیگری

که باور کند و آرزوو به دووزخی

  ز شر شرارت رفاه گاه دیگری

برای واگذار ی جایگاه زجر خود به دیگری

.................................................و دیگری

.....................................................و دیگری 

.........................................................و... !!!!!!!!!!!!!!

***************************************************

ضربان تاریک - (رامبد .ع.م ) - 2.آذر .1394