ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
((Incipiens)) - آغاز شد
فرو می ریزد آب
از دیوارها
سرچشمه ی گنگ گونگی
لایه لایه به هستی
تا آسمان به آبی بر زمین
تا به این حوضچه مرطوب و گرم چشمان ما!
از درون وجدان درفش کاوه
به درون فنجان قهوه ی یک لذت
درون شریانهای تو
درون فهم حقیقت من
درون مغزهای متخلخل مردم رهگذر از خیابان نماد
رود روانی -سیل آسا
در گذر از میان خرابه های سازمان حیات!
***
نفوذ- ((Penetration))
نمودیافت
به دام استقامت (( کتمان))
چنین گسست
بازگشت تغییر به کمال مسموم
تازید به گمشده شهر آسودگی
آنجا در پریپتروس بیآلایشی
پنهان گشت به پشت پوسیده ستونهای بیخردی
گنبد گسترده ی خرد
شد پوچستانی
گرفته شکل از سایه گون رنگها
کارکرد - تراویدن لخته های سبکبالی
در شفافیت بلورین ریشه های خلق
سپس شسته شدن تا جوی شدن
جهشی ازشکسته های وحدت
به خاکه شدن
***
تغییرداد- ((Mutatio))
میرسد دورانی
تحول اندام نوین نامها
اورنگی به روال سازی دورانها
روزی - خواهد دوخت
نگاه - انسان به تخیلات آیه های زمین
گاه از دو عصر متفاوت
گاه از دور دور - گاه از ثانیه ها!
فرو چکیدن زمان به نیست - منکوبی برابر کفران
مرگ جابجا - جابجا مرگ
دوخته است نگاه عاشقانه ما
برخداوارگانی جدید
اکتشاف انوار
در پای سکوت درخت صنوبر !
***
فراموشی- ((Oblivionem))
سیلاب
رسیده به فراموشی
انتهای جایگاهم
زمانی آغازم
میان اوسانه های زمین
اکنون..ولی
میان هسته نادانی
سیانور
محلول است
به جنینی فرو آمده
که دگر نیست - خدایگونه
اندیشه ای کال از نفرت تغییر یافته در انفیه دانی قدیس
می تراود صحن را به خویش!
***
سامادهی مسلم - ((Saamadehi Belli)) - ((संस्कार समाधि))
من مشکوکم
به بودن در شاعر
رخ -خلع سلاح است - بی گرافیت
بی آفرینش
درآخرین نبرد زمین
راحتر میمیرند سیاره ها با بمبهای اتمی
تیله بازی میکنم زیر زبانم
هنوز با نارنجکهای شعله کش کلمات
گرافیت مخفی شده زیر پوست آن موجود زنده در هزار توی اندیشه ای
که از سکوت
مچاله شده است
مخفی در شکافهای مچاله شده مغز
در بندر زندان درون
مرا برای استتار بر صلیب وارونه ای
آویخته اند
فریاد زنان در طلب کلمه ای نا مفهوم
فقط اینگونه پرواز میکند این زندان تن اصالتش
هر روز بر میله های گداخته داغ !
تا ضجه زنان
استغاثه کند بر درگاه زجر
و استغفار کند از شعور
و به قتل رسد - گدای بقاء حیات
زندانی کرده ایم
زندان را در زندان در میان میله های ستبر
تا بپوسد در تاریکی
هزار چمبره گمراهی
سایه های سنگین آهن سرد
استحاله شود بر دیوارهای سنگی
شیارهای تاریک ابدی
فراری از پوستین شکست و موفقیت
در نسیم صبحگاه خزان زندان - خوش خبری است!
ارضاء می کنند تشنه گاه بارقه را
باز میکنم بالها را - به عددی است - کهنترین و بزگترین
باید رفت!
***
مرده- ((Mortem))
پرشکوه شده است تششیع ها
زندگی - حیات خلوتی بی رونق
مردگان پر استعداد
همه در کار شفا
همه بازیچه دستان خطا
این دام بلا
(پای به گور)
عروسک مضمحل اندیشه ما
پر رونق تر از اندیشه ی زنده گان ارزشمند
سپید چهرهول انگیز
در جایی انگیزاننده حسرت ها
جذاب ترگاه
این مرده ی رنگ
***
رستاخیز - (Resurrectionem)
از ماتم پوسیده های آهن
مرطوب خراشهای ژنومهای متروک
خون باز می آفریند چکیدن را
به ژرفگاهی تا زندگی
شیرین می شود
دهان ((رشد))
به مثابه میوه ای قربانی
فرو خفته ای - درخت به خاک نمور
هدف نابودی تناسل
خارج از فلسفه ای میان دندانها
سالهای کهنه به محاسبه - خواهند مرد
جوانی به کهنسالی
پنهان به زیر سختیها و وظایف
درختانی بلند
ناگهان -هدیه به آیین زندگی
در روزهایی سرخورده و خاکستری
خسته -گاه کمر شکن
گاه پیر به خشکسالی
پیکرهایی جاودانه ی پوسیدگی - سرپناهی به جوانه بارقه!
***
جریان - (fluunt)
درکشید
حیات را
آنگاه که سرشار است به خرد
قوته خوران سر مست
به یاد آرید -دریاهای زمین را
خشکیده دهانی به بازار را که به زیر ابشار افتاب محکوم خشکسالیست
دوران تا دوران
فاصله های مرگ
آب
آب حیات میگیرد - زندگی به ماهیت
فراق رنج
پوست می کند روان موجودیت موجودات را
نیامده است- جریان به کار درخت
نه
به کار پشت زمین
سخت است- باور
جریان در جریانست به گردونه چنگ!
***
بازگشت - (Reditum)
آب بالا می رود از دیوارها
درون ادراک حقیقت
درون شریانهای تو
درون فنجان قهوه من
درون و جدان درفش کاوه
تا این حوضچه مرطوب گرم چشمان ما
آسمان آبی زمین
لایه لایه
به سرچشمه گنگ ثریا!.
****************************************
ضربان تاریک 2002 - این شعر بر اساس ساختار مسخ یا (Metamorphosis) بنا نهاده شده و فقط یک شعر و ساختار ادبی است- دودگردیسی نخست از روی آن رخ داده و نابود شده است.
سومین دگردیسی در برابر شماست و از این به بعد دگردیسیهای بعدی نابود نخواهد شد و در مجموعه ای به نام(( Möbius Metamorphosis))
یا دگردیسی موبیوسی - حفظ خواهد شد و قابل دسترسی خواهد بود. قابل ذکر است که اولین شعر دگردیسی اولین بار در سال 2002 سراییده شده است .
تصویر ضمیمه شده به شعر -اثر هنری یکی از تصویر سازان عزیز و دوست است که ایدی اینستاگرام ایشان ذکر میشود.@thephiloo