ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

دیوارها و مرزها

دیوارها و مرزها

تخمهای اسارتند

زمانه پیروزمندانه نقاره می زند !

کاشته شده در محاق خوویشتن خویش

باغ و باغ و باغ

رساتانیدند !

گمارده باغبانی پوشیده در آن لباس سیاه سوگ سیاووش !

می پرسند؟!

کجا چکیدخون سیاووش ؟ می دانیم  ربودی!

  شتک کردن خونش را !

پر سیاوشان - می گماردند در گذار سیاوش - آتش را

ققنوس واره ی  ایزد

مقدر است شهادتش

خاکسترش - پاشید بر روی

از زمانه و از صورت -تراشید- گوشت را

میدهد به مرگ- فقط نمای هراس

او باز میگردد

تمام راه را - و چه بیهوده

مسلک واره ای

بر مزار ثعلبهای سیاه که انگور هایی  پر از صخره های سنگین

ثمر داده اندبرای آن شراب سنگین مرگ آور!

و بر خاک گور مسکر شدگان

شیر مادری  حامله

می غرد به  فریاد صاعقه و زجه ی زنده سوزی !

 کودک به مدار مادر نمی اندیشد!

و در انتها آن مادر مرده در آتش میسوزد

در زمستانی که کودکش  در گرمای سوختنش گرم میشود!

پلیسهای صوورتی

همه ی عشق را بازی میکنند با باتومهای سیاه و پهبادهای هشت هزار پا!

آری - مرده است مادر

و یک ماتیک بی افت شده  ی سرخ رنگ

در این میان رنگش بر رخ لبرخام گور

لبهای دلفریبانه ی هرزه ی شب را

نئون درخشانی می مالاند

برای مزه مزه کردن لذتهای نیمه شب سربازان خاکستری!

آری - مویه کنید

ذهن پریشانی -امشب بی خواب

بر سراچه شعر نشسته است از مغازله های نیمه تمام عاصیان رسته!

*************************

رام دایمون (ضربان تاریک)- رامبد .ع.فخرایی

5.1.2022