ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
چو سحرگاه ز گلشن مه عیار برآمد
چه بسی نعره مستان که ز گلزار برآمد
ز رخ ماه خصالش ز لطیفی وصالش
همه را بخت فزون شد همه را کار برآمد
ز دو صد روضه رضوان ز دو صد چشمه حیوان
دو هزاران گل خندان ز دل خار برآمد
غم چون دزد که در دل همه شب دارد منزل
به کف شحنه وصلش به سر دار برآمد
ز پس ظلم رسیده همه امید بریده
مثل دولت تابان دل بیدار برآمد
تن و جان از پس پیری ز وصالش چه جوان شد
همه را بعد کسادی چه خریدار برآمد
چو صلاح دل و دین را همه دیدیت بگویید
که چه خورشید عجایب که ز اسرار برآمد
********************************
خداوندگار مولانا -غزل 761
بگویید که چه خورشید عجایب که ز اسرار برآمد
بخوانید حقایق زین پس این پرده بی رنگ چه در آمد
شگفتا که مزین شرری بر رخ آن یار صنم دار درآمد
رخداد غنیمت که در این مجلس بی شور و رمق بود
خرج کفران سنا شد کز رمقش طوفان نوح به در آمد
*********************************************
ضربان تاریک -هفتم مرداد هزاروسیصد و نود نه
در مشاعره- ساختار غزل به قصد رعایت نشده است .