ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

غافل از او که رسیده بر ما ...


هیچ انگاشته شدن قدمت را

بر مرز زمین

بادا

تا که صد ساله شویم

در گور نشدنمان را

بادا

تا در خوش خوشان خیالاتمان

اواره شویم

ما مریضیم

به حسن نظر مردم ان شهر شلوغ

یکباره بما گفتند

منبر سوخته

ما بیچاره شدیم

سخن از بطن هر کس و ناکس می آمد خوش بود

اما ما

پیر و خسته

دست بسته

بالا و بالاتر نرویم

شهره شهر لب خود ورچید

اخم کرد

 دست بر گونه ما زد

 سرخی لبهایش

چشمهایمان را

کور کورانه

نوازش میکرد

اما غافل از ما

آن گاه که او میرقصید

طناب مرگ اویزان بود

پایمان لغزیده

در کاسه ی خونین چشمانی

که نوازش میدید

....................................

ضربان تاریک (رامبد.ع.ف)

9.8.2016

مودرای زمین

پیله ی دردهای مادر شکافته است

 شفیره ی بدبختی

هزاران بار

                ا ز انسداد هوسهایش

                                           رخساره در هم کشیده است

در دستان کوچک تصوراتش

خواب افسون شده ی سگی تنها

در خیابانهای مرتد

چو مرده ای ورم کرده

بر دستان تیز چنگال سرافی ها

پوسته پوسته

                شکم درانیده است

خلقتی افول کرده از بردباری به قساوت

زبانی خونین بر امده از حلقومی تنگ

فلسفه اش را میفشارد

با استخوانی گیر کرده در فریاد

گاه بی زمانی از زمان

                          برایش  برون دمیده است

و دویست فرشته  سقط شده ی

                                                خونین از اسمان

در عاقبتش

برغشاء تفکرات  زمین سکنا گزیده اند

*********************************

ضربان تاریک (رامبد . ع.ف) -9.7.2016


دستان پیچیده ی گره خورده در رنگها

هم همه ی مور مور  گردآمدگان ناشناخته

بر چشمانم بیداری دمیده است 

به زیر ترکها ی پوسته ا ی لرزان ازآبهای ساکن در سکوت رنگ

در حالی که دستانم

باز

به لایه لایه 

رنگهای نشانده ی خدایان

گره خورده است

و من در تلاش بیداری از سکرات

دست پیچیده و شکسته به افریده شدن رنگهای نابودی

ترسانم

ای خدایان در شکلها

و ای ترسان

چشمهای زرد در نفرت

مرا یاری کنید به بازگشت

به خانه ای که نیمه

.................جادو شد

در رنگهای سرخ و آبی ی الهه ای خود خواه

به شعر در آیید در این روزهای پر شده از رنگهای هنر

و دستانم را بپیچید و دور دارید از رهایی

ای مادر آفرینش تمام اندیشه های انتزاعی من

گرچه یشتنها امید می داد

ولی رهایی

مفهومی در رنگهای تنیده بر تن نیست

و هنر

زندانی  ابدی و شکیل  

و ما در زیر گنبد طلایی آن

تنها

شادانیم .

**************

ضربان تاریک (رامبد.ع.ف)

6.7.2016