ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

فرگشت ایزدانه

 

                             

 

من یک تکامل هستم

تکاملی یگانه

از هر دری سخن رفت جز از من دیوانه

درهر سو عاشقی هست

                  سفیر کشان خلقت

بهر خدای مدهوش


افتان به هر سو خیزان

در محضر خدایی

ابر و خورشید و باران

                          و دیوانگی انسان


من همچو مار خلقت

بر یک درخت سیبم

در ارزوی گندم

راهی بجز طلا نیست

در خلقت خدایی

اوازی جز بلا نیست


اوازها گرانند

سنگین پر ازدحام اند

این یک خروش بی مهر

یک راز پر ز درد است

این روح پر ز احساس

روحی درون مرگ است

این ترانه ای الهی است

اهنگ سر به رازی      که مهر ان خدایست

مخلوق دشت کفران

خدای لایزال است

در مهد این خدایی

اواره ای تمام است

                                                     ضربان تاریک.  10.2.1380

بهار

 

پس از گاهی

آغاز خواهد شد

بهار

آن بی بدائتی که قاتل طبیعت را کشت

و بر زیر گامهایش سبز خواهد دوید

و بر یکی از چهار دیوار 

زندگی را نقش سبزینه ها خواهد کرد

و جسد خالی ازخون زمستان را پر از جلبکها

چرخ گیتی را شتابانتر

و نوسان زندگی را شورتر

او

پس از گاهی

آغاز خواهد شد

*********************************************************

 ضربان تاریک



مردم شب

مردم شب

مه گین و تاریک

لبالب سرشار از احساسات نامشروع لذت بخش

درحاشیه بیهوده خواب 

مست از می نیاز

و زحمت بیهوده بر خاک سیاه

بی نیاز از احساسات محاسبه گر

کابوسهاشان در لفافه دردها و زجرها و مصیبتهای سرکوب شده ی روز

در استیصال بازگشتی

به احاطه ی توده های آهنین قابهای روزمرگی

با کالبدی سنگین از ترشحات و منزجر از بودن نیاز

آرزوی رهایی می کنند از خویشتن

..............................................................

ضربان تاریک  -  ۹.۳.۲۰۰۹