ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

ارغنون ارغوانی جیغ های بی رنگ

این نفیر آوارگی است بر پهنه ی دشتها

آنجا ایستاده ام بر مسلخ مفهوم

در ستایش ارغنون ارغوانی جیغ های بی رنگ

من از تبار این دشت نیستم،رخی بی حاصل در اکنون

می آیم از شوری موجها  

فراموش شده موجهایی

بی درنگ

فراقی بی پروا

شعر بیاورید در طبقهای اندوده در مذاب طلا

رود آورید از بلندترین سیغ های ایرانویج

و رها کنید خروشان اشکهای ننه را و سپس دختر را و سپس بانوی را

و مردهای زمینیش را

و دیوهایش را ، پریانش را

حل کنید شعرها را در شربتهای بریده نی و زعفرانی

و برقصید با مولا نای سلوکها

که راز را شکافتن است در موجهای بی حاصلی

فسرده شده در اندیشه های سترون مه گین

بوزید بر حرفره ها ی هیایوی شب ترسان

در آن روستاهای خاموش شده ی تاریک

تا آن گور دخمه های متروک سنگی

بنوازید ارغنون های جیغهای بی رنگ شده را

به ارغوانی تند

به سازهای فراموشی

*************************************

رام دایمون (ضربان تاریک) -10.2.1402

در مظان

گفتند که تو بیهوده ای

گفت:

این است سازوکار مردمی که بجای  افروختن هیزم

شاعری را به آتش می کشند

هنرمندی را می سوزانند

و برای بالهای کبابی جنازه ی مرغی پر کنده

بر افروخته آتش جنازه ها

به گرد آتش

........ تمام استعدادهای تفاوت

...............................سور می گیرند

و باز هم پیش تر می روند

پای کوبی می کنند و زیر گر گرفتن  جنازه ی شعور

زیر شنها می خزند

زیر مرکز همان شعله های سرکش

به مغازله ای بی جنس می پردازند

زمانی که چون قدیسین از میان آتش

از زیر خاکها و خاکسترها که بوی عرقهای جوشیده از تن انسانها را می دهد

بیرون می جهند

درعکسی که عکاس رانت خوار بی شرفی با حیلت گرفته است

 ققنوسی می نماید برخاسته از آتش

و رقاصان گرداگرد فوران زایشش از خاکستر ضاله

از بهت بی شعوری خویش کف می زنند

معجزه را

اقرار کردند

تمام تاریخ را

..............هیزم

................. از میان خویش برگزیده ایم

آنها مردمانی بودند

به سیاهی وانتا

....................................................

رام دایمون (ضربان تاریک) - نهم آذر 1401

سیاه وانتا : سیاهترین رنگ جهان است که هیچ نوری را بازنتاب نمیکند

شعرهای ژرفا - آنا آخماتووا

با قطعه ای از شعر آنا آخماتووا همسرایی کردم

................................................................

نگاه به این شعرها با معنی پنهانی شان

چون خیره شدن در دره ای است ژرف

که به وسوسه ای تو را به خود می خواند

و تو هرگز به ژرفای آن ها پی نمی بری

و سکوت این ژرفا

هرگز از سخن گفتن خسته نمی شود

آنا آخماتووا

........................................................

شنیده ام شاعران زیبا سرا

چنان نوازشگر است نوای شعرهایشان

که مسخ میکند مردمان را

به هلاکت

و هر روز شعر هایم را

با یافتن آهنگی سحر آفرین

دربستر سکوت

وادار می کنم به قیلوله ای اجباری 

سکوتی ختم به هلاکت

به هلاهلی بی گیاه

در ژرفنای مفاهیم بی معنا - بی جوهره

و چه خشم را اسیر

می کند در نهایت

در سکوت شکنجی که اعترافش فهم است

................................................

رام دایمون(ضربان تاریک) نهم آذر 1401