ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

در مظان

گفتند که تو بیهوده ای

گفت:

این است سازوکار مردمی که بجای  افروختن هیزم

شاعری را به آتش می کشند

هنرمندی را می سوزانند

و برای بالهای کبابی جنازه ی مرغی پر کنده

بر افروخته آتش جنازه ها

به گرد آتش

........ تمام استعدادهای تفاوت

...............................سور می گیرند

و باز هم پیش تر می روند

پای کوبی می کنند و زیر گر گرفتن  جنازه ی شعور

زیر شنها می خزند

زیر مرکز همان شعله های سرکش

به مغازله ای بی جنس می پردازند

زمانی که چون قدیسین از میان آتش

از زیر خاکها و خاکسترها که بوی عرقهای جوشیده از تن انسانها را می دهد

بیرون می جهند

درعکسی که عکاس رانت خوار بی شرفی با حیلت گرفته است

 ققنوسی می نماید برخاسته از آتش

و رقاصان گرداگرد فوران زایشش از خاکستر ضاله

از بهت بی شعوری خویش کف می زنند

معجزه را

اقرار کردند

تمام تاریخ را

..............هیزم

................. از میان خویش برگزیده ایم

آنها مردمانی بودند

به سیاهی وانتا

....................................................

رام دایمون (ضربان تاریک) - نهم آذر 1401

سیاه وانتا : سیاهترین رنگ جهان است که هیچ نوری را بازنتاب نمیکند