ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
گفتند که تو بیهوده ای
گفت:
این است سازوکار مردمی که بجای افروختن هیزم
شاعری را به آتش می کشند
هنرمندی را می سوزانند
و برای بالهای کبابی جنازه ی مرغی پر کنده
بر افروخته آتش جنازه ها
به گرد آتش
........ تمام استعدادهای تفاوت
...............................سور می گیرند
و باز هم پیش تر می روند
پای کوبی می کنند و زیر گر گرفتن جنازه ی شعور
زیر شنها می خزند
زیر مرکز همان شعله های سرکش
به مغازله ای بی جنس می پردازند
زمانی که چون قدیسین از میان آتش
از زیر خاکها و خاکسترها که بوی عرقهای جوشیده از تن انسانها را می دهد
بیرون می جهند
درعکسی که عکاس رانت خوار بی شرفی با حیلت گرفته است
ققنوسی می نماید برخاسته از آتش
و رقاصان گرداگرد فوران زایشش از خاکستر ضاله
از بهت بی شعوری خویش کف می زنند
معجزه را
اقرار کردند
تمام تاریخ را
..............هیزم
................. از میان خویش برگزیده ایم
آنها مردمانی بودند
به سیاهی وانتا
....................................................
رام دایمون (ضربان تاریک) - نهم آذر 1401
سیاه وانتا : سیاهترین رنگ جهان است که هیچ نوری را بازنتاب نمیکند
بیمارگون در بستر هراس
آواره ای از خواب ناب
مانده در بیهوده راه زندگی
هراسان از جنون شراره های آسمانی
درآگاهی از سرنوشتی شوم
با الکن کلامی دعا گون
و باوری سخت
بر ریشه های پوسیده ی درخت
تازم به سوی مه
در زمانه ای به غایت سیاه
...
خسته راهی هستم از مردمان ناکام روزگار
آرزوهایم
نوزادانی کشته در بدو جنگ تلاش
چنگهایم شکسته وخون آلود
در تکاپویی با سنگهای خلنگزار های بلا
...
بیمارگون آرمیده
بر بستری مشوش از افکار سکوت
در صحنه خودکشی ی رویاهایم
خون چکان مسیر نگاهم
فریادکشان و زجه کنان
از قتل العامشان با پنامی به رخ در خوابهایم
در آرامستان خواستگاهم
و آرامگاه انتظارم
در شورم و در انزجارم
از روز نخست گلی کاشته اند
با برگهای هلاکت
*********************************
ضربان تاریک.آتن 1390