ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

خاموشستان

میان شرق

رفته به خواب

هزار و یک شب ناز

کشیده پتویی تیرگون- سرخ بر خویشتن تا به سر

روکشی از فوج استخوانهای شهیدان خشکیده خون

تلنبار از زجرها و دردها و استغاثه های نجات

پتویی مواج از استخوانهای گیجگاه اندیشه

ترکیبی نوین از قرصهای خواب

برای لمسیدن او

که اجازتی است  روییدن ریواسهای نوین را!

 هان- ای پسر انسان !

تصویر کن محالی را

جهانی رادر محاق حقه ی نیستی خویش

خواهد هست شدن را

به دستان ریشه زده ی دردناک تو

درموداریی رنجمندانه و شکسته انگشتها- شاخه هایت!

فریادهای التماس

به سوی اتمسفری سولفوری و سوزان !

در شرار شمش سانان

هان - ای پسر انسان !

صدای دوزخ خویش را می شنوی ؟!

دگرگونگی در کواندولینی تو

لولیدن کرده است

************رستنی

این خواستگاه دیگران را 

درگیر شده در  خون و گوشت تو

در طرحواره های بداهه ی  پوچی !

خویش را می بینی که آورده چشمها را

در آبگیری میان جنگل کدر شده در مه

به خیال جاودانگی آزادی!

می پاشید-انسداد انسان را

در آن می شستند چشمها را ؟!

هان- ای پسر انسان!

گوش کن - کشتن نیاز نیست دشمن را

راه را گمراهی است  به جوهر خویش

کلمات را نجات دادن راست

آن سانی که می جوشد الکل

نیست چاره  - حذف را

آبگیر را به دریاچه ای مست !

چشم شسته گان شکسته کور را زجه زن

ساحلها دفن می کنند!

راستی است می پرستان درکش را

در توالی نابسامانیهای یک آبگیر کج رود

که دارد تسکین را رویایی

دریاچه ی الکل را !

به اقیانوس راستانه ی مستی

**********************************

رام دایمون (ضربان تاریک)- رامبد عبدی فخرایی

به تاریخ 21. دی . 1400