ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
همگی مردند
بگذارید شمعها
خود سوزند و اب شوند
بر مزار زمین فرش شده از مردگان
مردگان ازلی را بیدار کنید
با جادوی آرزو و امید
محکم بر خوابهایشان نیشترزنید
با سر نیزای که بر پهلوی مسیح نشست
تا برخیزند
زمان استراحت نیست
برای انان که از زجرهای زندگی ازلی گریخته اند
بیدارشان کنید
تا ابدی بمیرند
با نگاه بر چهره ی رویاهای مردگان نو!!!
**********************************
All died
Let the candles
Burn them self and melt
On the tomb of the earth covered by dead bodies
Wake up the elderly dead
With the magic of hope and desire
strongly nipping on their dreams
With the arrow sat beside of the Christ
To get up
No time to rest
For those who have escaped the agony of life
Wake them up
To die eternally
With the looking to the face of dreams of the dead!
**************************************
ضربان تاریک 14.1.1396
چند ده سالیست که خانه ای ساخته ایم
بر ابر و مه و شبهای زمین
خزان و بی خزان
گذران از حال ماه و مهر
بدون فلسفه به پیش می رود
در بورانهای سالهای مرگ
هزار لرزه و هزار شکاف سخت
بر دیوارها تا پای تخت
ولی زندگی همچنان زیباست برای ما با هزاران شکاف درد !
****************************************
ضربان تاریک 13.1.1396
در درون شیرازه های خویش می دارد, آنگاهی که تو را
شفیره ی ترس
در زندگانی زیسته
برملا کند راز جدا شدنت را از نابسامانی آغازین,
شور در پروانگی
که ره یافته از میان جمجمه ی شکافته ی او بر چشمان مه فامت
می نگرد تو را که شعور پروانه ای
در پشت هیب سرخ فام
می شوی دریاچه ی غرق در خونین ماه
چون درخششی ازمیان آسمان شب, فروهشته
رنگی باخته , اخگر چشمانت را
تا تو را راز کنم ,بدور باش
در بستر یزدگاه زمین
چونان نادیده ایزد سانی در سایه های شکوه
مرگ بازگشته ای , ای درختان سیاه در زمستان
نشسته به شکوفه های صورتی و ارغوان بهار
ماهی سرخ فامه, گشوده به رحل آسمان
آنچه را فرا است , اورادهای زمزمه
نمناک در پشت آوار نیاز به رستن خاک ,
صورتی دارد بر آینه های آبگون زمینی
به سبزدانه های نوین و تمام برگهای رقصیده در باد
به کناره ی دریاچه ای که در آن سالی یک بار
نمایان میکنی رخ
برا ی تقدس و شعله های روشن, و زائران
شوور شو, بدم , بتابان ,
بر چهره های ناشناخته
مانده گان
بنمای ,سرخ شید سپندین را
به روی شاخه های برسم
شان
ای ماه سرخ فام دریاچه
گویی شفیره ی ترس
زندگانی تو را زیسته
*******************
رامبد.ع.ف-ضربان تاریک, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴