ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

ماه سرخ

در درون شیرازه های خویش می دارد, آنگاهی که تو را

شفیره ی ترس

در زندگانی زیسته

برملا کند راز جدا شدنت را از نابسامانی آغازین,

شور در پروانگی

که ره یافته از میان جمجمه ی شکافته ی او بر چشمان مه فامت

می نگرد تو را که شعور پروانه ای

در پشت هیب سرخ فام

می شوی دریاچه ی غرق در خونین ماه

چون درخششی ازمیان آسمان شب, فروهشته 

رنگی باخته , اخگر چشمانت را

تا تو را راز کنم ,بدور باش

در بستر یزدگاه زمین

چونان نادیده ایزد سانی در سایه های شکوه

مرگ بازگشته ای , ای درختان سیاه در زمستان

نشسته به شکوفه های صورتی و ارغوان بهار

ماهی سرخ فامه, گشوده به رحل آسمان

آنچه را فرا است , اورادهای زمزمه

نمناک در پشت آوار نیاز به رستن خاک ,

صورتی دارد بر آینه های آبگون زمینی

به سبزدانه های نوین و تمام برگهای رقصیده در باد

به کناره ی دریاچه ای که در آن سالی یک بار

نمایان میکنی رخ

برا ی تقدس و شعله های روشن, و زائران

شوور شو, بدم , بتابان ,
بر چهره های ناشناخته مانده گان

بنمای ,سرخ شید سپندین را
به روی شاخه های برسم شان
ای ماه سرخ فام دریاچه

گویی شفیره ی ترس

زندگانی تو را زیسته

*******************

رامبد.ع.ف-ضربان تاریک, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴