ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

می دانم

 می دانم که درآنگاه

***********زندگی میکنم

*********** که اندیشیده ام

همراه با اموا ج معماری بر زمین اندیشه ام

و غوطه می خورم در ساختارهای جنایت

و می آرمم در بستر سرخگون خون

بیرون از من

گلبرگها رقصان

*******سقوط میکنند

وچه زیبا می آرمند و میمیرند بر ژاکتم

**********************************                                                  

ضربان تاریک ۱۳۸۷.۹.۲۶ -(۲۰۰۹.۱۱.۱۶)

                            

شبی در باران

در باران آ مد
................شبی
خوابها و رویاها ی پشته ای
آوازهای کوله ای
سبز وخاکستری
همچو
تنهایی زاده ی دلهای سرخ 
..................................آرام می آمد
با
فرود تنهایی قطرات بر زمین
........................نوای وحشی دشتهای بکر
 سمائی آزاد و آویخته در میان
بر سنگفرشهای خیابان
فرسوده از دژم راهه ها و سنگلاخه ها
 پاشنه های پاپوشش
...................گذر می کند
............................چنان خواب ازآشفته گاه های  زندگی
 قدمها نم کشان
خواب آوری آغشته
...................از نمور جنگلها
زمهریزی باد گونون
پوسیده کوله خاطره های شبی
محو  صبحگاهی مه آگین
..........................بی سروش
فراموش شده انسانهایی
نیم تپیده دل هایی
................. نیمه رستگار
لای  جرز خشک چشمان خدایان کور
آواز ی می داد خواهران حسرتکش سرنوشت را 
تا بی آشامند دلهای نیمه تپیده را
نئشه کنند خاکستر مردمان نیمه تمام را
بیارامند درقضاوتی نحس
در پشگاه الهه گانی آویخته سینه گانی
بی مقدار و خیانت پیشه در باران
کوفته رویاهای زمینیان
 فرا خواندن
آوازآنهاست
.................از کفرانه خوابهاشان
 .................................اشکها و بارانها
.............................................بی تشخیص
از مرد سخت دیده ای در رویا
و در آن وادی منسوخ به مسخ
بافتار ریسمانهایی بدرد
رویا بافی شده بر حقارتهای حسد
در اندیشگاه کودکانی
به حسرتمی آید مردی در باران سکوت
پشته اش رویاها
...........کوچه های گذرش
........................زمهریری دربرهوت
با رقصی شادانه و  آرام
دست دردست خسته گیهای
جنگلهای نمور .........
*********************************
ضربان تاریک   2008-10- 24 
( باز نگاشت از شعری قدیمی که سالها پیش به اتمام رسیده بود.)

Semita arcanum


 

)) طریقت       (( 

در خلوتگه رازخانه دل من

درختی در  تعلیق خدایی غرق است

همی  شاخ و درختی سبز

همی آواز چنگ نوازان

درآن غرقه غروری سبز

در آن نور خود اگاهی

تناور ریشه ای زیبا

معلق وار در خالی

***

)) انگیزه ((

هوا سرد است

بس سرد است

ولی اهنگ از اهن

در این سرمای بی پروا

نرنجیده

در میان بورانهای وخیم دشت

راهی هست

به سوی سرزمین سبز

مسیرش را هنوز ان نور می داند

که گهگاهی از میان ابر تاریک ستمکاری

سوی خاک می اید

درون سینه اش گرما

در ان سرزمین سرد

بورانها و طغیانها

***

)) افزارها ((

مراد از عشق بردارید

این زره را به تن پوشید

به دل نوشید

به نام خود نوا خوانید

درخت سبز اویزان

هنوز مدهوش و دوار

در خلا ءغرق است

هنوز اویژه کم دارد

برای پاک بودنها

برای عشق بودنها

***

)) راه ((

گذرگاهان سختیها درآن شبهای زمهریر اندود

به سوی سرزمین قصد

بس دشوار می ماند

در رسیدن بر درخت سبز آویزان

گذر از مرگ و سختیها

عبور از شینوت

 تنها

شیطنت آمیز

در مسیری سخت در زیر باران

ستارگان گسیخته آویزان

ملال انگیز است و بی بنیان

در آن سوی فضای مرگ

درختی سبز در تعلیق خدا یی غرق است

بی پایه

نه بر ریشه

عجب سخت است باور کردن این راز

درختی سبز بر خود نا باور 

ولی زیبا و غرق شگفتیهای  بی منطق

حضورش افسانه ها سازد

فراموشش نباید کرد

در محراب مقدسها

***

((رازخانه))

در این گنبد

به روی صخره ای پر مه

درخت خار تیره ی زشتی به سختی رسته بر سنگی

از ورای مه

درخت نیمه خشکیده

معلق حال

در اوهام تالار کاسه ی چشمی

درخت عوسج تنها به زیر بار جلبکها

شکسته حال

در این متروک بی احساس

اسیردام اضمحلال

عجب عشق و عجب رازیست

درخت سبزآویزان

معلق وار در خالی

 ***********************

ضربان تاریک 1998