ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
خسته از شراره های کلمات
با تنی سوخته
و پوستی رنگ باخته ی بحران
قدم بر می دارم در باران
در خرابه هایی که برایم ساخته اند
ویرانه های خلاقیتم که بر آن تاخته اند
و وجدانم خسته از واکنشی تلخ
اندوهناک و فراموشگر
به گناه کاران تبرئه شونده ی ابدی به بی گناهی مفرط
آرمیده در کالبدم
خاموش می شوم
در این آرامگاه که بی شک گم گشته راهیست
در جنگلی تاریک و بی انتها
که انتهای من
جایی است دور
شاید که روزی مقبره ام در گامهایی به جلو
به پایان رسد
و مقبره ام درختی باشد
و من آن بالا با هزاران دست
آفتاب را و آزادی را و تمام نداشته هایم را
طلب کرده باشم از آسمان
پایانی پس از خاموشی
*******************************************
ضربان تاریک - ۲.۱۲.۲۰۰۹