ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شنیده ام پردیس را یافته ای
روزها پیاده
شبها پرواز کرده ای
تا به معبد سرشکافتگان خونین سر برسی
گفتی دنیایم تمام شد
پردیس آغاز
آنجا که رسیدی تصویرهایت واقعیت را ربودند
گفتی هزاران کودک سوخته و بی سر به زیر این اندیشگاه خوابیده اند
گفتی مزار دستهای بریده است
بر خاک سرد
تناور
ساختارهای قدیسانه روییده است
گفتی پردیس را یافته ام
در جوار گوورهای هزار ساله ی امیدهای بر بادنشسته
ای کاش برکتهای پردیسانه ات
ما را نیز دلداری میداد
چرا که در اغوشم کودکانی مرده اند که در موجها بهشت را جستار میکردند
بیا بر چشمان سردشان بنگر
پر از خاطرات دووزخیست که تو از ان گریخته ای
دووزخشان را نگاه کن
شادمانه میرقصند از دوری پردیسا نه های تو !!!!!
*********************************************
ضربان تاریک -6.26.2017- 5.4.1396
چند ده سالیست که خانه ای ساخته ایم
بر ابر و مه و شبهای زمین
خزان و بی خزان
گذران از حال ماه و مهر
بدون فلسفه به پیش می رود
در بورانهای سالهای مرگ
هزار لرزه و هزار شکاف سخت
بر دیوارها تا پای تخت
ولی زندگی همچنان زیباست برای ما با هزاران شکاف درد !
****************************************
ضربان تاریک 13.1.1396
چو کوهی - سنگین- راه می رود
...............به گاهی نگاه می شود
شیارها پدیدار
..........شکافها - که می گسترد
................ زلزله - که می خزد
و کشسانی خیالش را - می درد
شکستی که ناسور می شود
بر بهشت سرخ آبی کودکانه ای که ساخته بود
.................................... برای کودکانه اش
............................................نماد میشود
..........................................نروک میشود
بر مسیر لوله های نفت تیره ی سیه روان تن
.........................صنعتی به بوی زخم و زخم
به مغز کنترل کننده اش
........................اسیر تکه نانی سیاه میشود
و در تفکرات شب مآب تمدنی بزرگ و کینه ورز
...................اسیر دست راه تولد رفاه میشود
فرامین امپراطوران هرزه گر
به ژرف - ناشناخته ای
به تیر حفر -ددمنش
به سینه ی سکوت جوهری سیاه
.......................گسیل می شود
با هیاهوو و جیغهای پیاپی ی سنگ بستری
به دست چرخدنده ی اسیر رنده ای
بر درون خفته ی رگی
با امید نسل دیگری
بر شریان حیات زغال پیکری
.................. گره می خورد
به انسداد می رسد !
.............بنفش می شود
.......................ورم می شود
سپس سپید میشود
به ازدحام عقده های بی بدیل
...............هراسناک- بزرگ میشود
....................................بزرگ میشود
و ناگه
...............بوم.........(صدای انفجار).......!!!!!!!!!!!!!
و او به بازگشت
..........به انتهای راه راز روز خود
............... به خوابگاه گیج و چرت و خستگی روز
به یاد زمزمزه های دوزخ آنه ای
که شنیده بود ز اوسانه ای
...................به کابووس دووزخ آنه ای
که جایگاه مستی است وخستگی و خواب
......................................گهی درخششی به رنگ آبی
سپس چشمان سنگین خود را فرو بست - به آرزووی خوابی
که از اساس سرنوشت جدا شود
شاید به دووزخ سیاه آبی ی تفکرش
روان شود
.......................ز زجر سرنوشت شکنجه گر
.......همیشگی حل شود - به خوابی - میان تاریک و شرار آبی
و اهرمن ز آرزوی همرهی او به تاری ی جهان خود
او را می شنید
سپس- ستانید جان او را ز خسته گاه روزهای حیات و سرنوشت
سپرد- پادشاهی جاودان خواب مرگ رفتگان دوزخی
.............................................................را به چنگ او
حیله خورده بود و لعن شد
تا ابدبدون پلک - چشم شد
..........................نگاهی که خشک شد
به زیرشرار آبی گه گه آنه ای
و چهره های سپید گوون دوزخ آنه ی جاودانه ای
.........همیشه نشسته بر مرکز نگاه ستاره ای
........................................ چوو نان فسانه ای
که باید دوباره روایت شود
از زبان بدبخت بدشگوون دیگری
که باور کند و آرزوو به دووزخی
ز شر شرارت رفاه گاه دیگری
برای واگذار ی جایگاه زجر خود به دیگری
.................................................و دیگری
.....................................................و دیگری
.........................................................و... !!!!!!!!!!!!!!
***************************************************
ضربان تاریک - (رامبد .ع.م ) - 2.آذر .1394