ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

پیمان

من و اندوه

در پی تو

در سفربا طوفانها

 نیستی را دم و هستی را باز دمیده ایم

امید را یافته بودیم

آن شبانی که تو را نا گه

زیر تنها خشکیده درخت وادی یافته بود

 تمام درد دلهایش را

 به گووش خدا زمزمه کرد

به اسارت گرفتیم

کلمات را

بستیم بر تختی سوار بر دوشهای حیوت  

تاختیم

رام نشده

با خمارچشم طوفانی

رستاخیز ساختیم در سفلای کویر

 گذران  از شهر دل دادگان فراری

 آنجا که نذورات کشته شده

خشک میشود

سرگینها و مردا رجانداری برآاتش ذغال

دود میشود

من همان دم دو خورشیدمیشوم 

 یکی شمش اندوه که در طوفان فراموش شدگیم خفته است

 دیگری  شراره ی سوزان آرزو

که دل کنکاشگران ستایشگاه نیاز را بر انگیخته است 

جان داده ی من

غمگینم و ندانم

تو کدامینم را می خواهی ؟

بچرخان - مرا

که تندر شده ام بر توفان

چشم به اندوه آبستن

در نیمه ی خفته ی  فصلهای سراب 

کیستی را جستجو میکنم

تو هستی مرا

بی پروا ساز مرا

در بیهودگی این تلاش

بیدار ساز مرا !!!!

********************

حیوت: فرشتگانی که تخت الهی  بر دوشهایشان بود به گفته حزقیال نبی . منبع تلمود

ضربان تاریک .18 تیر1396-7.92017



حشوها

حشوهای زنده

لول اند

گره در گره - منطقی

با صدای همهمه های بی دستاورد

زیر اورنگ وثوق من

خو گرفته ام به پای کوبه های بی قراری روان خود

به بحران رسیده گاه انسداد رگهای تاب من

تاولی بزرگ و خون بسته ای

به رود آشوب جاری تنم

له شوند و میخ کوب

بر چهار چوب عکسهای نیمه سوخته

رها

در موج انفجار ابروان من!!!

*****************************

ضربان تاریک.7.5.2017

دومین زایش

زیستگاه اوست

تاریکترین نقطه جهان

تا بنگرد زایش واپسین روزها را

تو اگر او را یافتی

در مدار چشمانش

آخرت - در مداری چرخان

مکان و زمان در هم می پیچد

خیانت حذف می شود

زندگی مفهومی جدید می گیرد

آنها می آیند

در لباسهای فرشتگان پاک

با چشمانی تاریکتر از اندیشه های گذشتگان !!

تو هراس را می بینی

در آینگوون چشمانشان

چرا که هراس

گم شده است در دایره ی چرخان شادیها

شادمان زی

واپسین روزها همیشه نزدیک است!!!

********************************

ضربان تاریک 2017.4.7