-
Semita arcanum
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 19:09
)) طریقت (( در خلوتگه رازخانه دل من درختی در تعلیق خدایی غرق است همی شاخ و درختی سبز همی آواز چنگ نوازان درآن غرقه غروری سبز در آن نور خود اگاهی تناور ریشه ای زیبا معلق وار در خالی *** )) انگیزه (( هوا سرد است بس سرد است ولی اهنگ از اهن در این سرمای بی پروا نرنجیده در میان بورانهای وخیم دشت راهی هست به سوی سرزمین سبز...
-
Unknown
جمعه 29 شهریورماه سال 1387 10:03
آنچه بر بستر خاک ساخته می شود ............................... اندیشه من است آنچه از سنگ خارا- تندیس می شود ....................................روان من است بر خواب نقشها که قدم می گذارم .....................................خانه می شود برگ می دهد به شکل خدا و می مکد از اندیشه من این خانه ما می شود پسری قربانی شده بر...
-
همچو لنزهای خیال در چشمانم
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1387 21:39
مرا بر بالهای خیال نیندیشید که قدمهایم را برپلکهای لرزان ابرهای اندیشه گذارده ام به سرودهای پایان بها ندهید که هنووز ستارگان گمنامی - راویان داستانهای بی پایانند متزلزلان -در تقدیرنیکوویی انسانها در سحرهای دگرگونی - زمزمه می کنند لرزان لب در دل شبهای سیمان شده ی سخت همچو لنزهای خیال در چشمانم داستان آواره ای وا مانده...
-
کلیسا
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1387 20:38
آغاز گرگ و میش سحر بود آنگاه که در کلیسای درونت شمعها را روشن می کردم گیسوان خواب را در پرتوی درخشان مسیحای وهم دروونت شانه می کردم قدم بر می داشتم بر سنگفرشهای ویران اندیشگاهت که از هزارها- بر جلجتا- بر جای ایستاده است کهن همچو حضورت در سفیر خلقت نور افراشته بر ستونهای ستبر و سست از ترکهای ژرف اندیشگاه ام طاقهای پیچ...
-
اسب قدرت
جمعه 22 شهریورماه سال 1387 12:07
می تازد بر جهان شمشیرخاطرات زمین بارها و بارها با شتاب و بی پروا پاره می شود سینه ی زمین چگونه می توان سخن گفت چگونه می باید نگاشت چگونه می باید سرایید شعر استکبار را سیب حماقت درگلوی کیست؟ بیاندیشید ,انجیر را با انجیل تا در نادیده های خرد با هم باشیم سبک ها رابطان خداوندند با زمین موسیقی قلب آدمی است در اندیشگاهش...
-
شرحه شرحه
پنجشنبه 21 شهریورماه سال 1387 14:47
ایستاده ام بر مناسک روز پیچیده بر تندیسم خرقه ای خدایگوون درمحضردوستی و فراقی نامفهوم وتخییلاتم گسلهای زمین است و گریه های مستانه میبینم به چشم افکارم حذررا در تمام نسک های دعا رهنمودهای جهالت انسانی معلق گرفته دست بر دستگیره هایی ازآبنوس سیاه و در انتهای سقوطش وادی بی خیالی زمین از آبسیدیانی سیاه تر در انجمادی شیشه...
-
شاپرکها اینجا می میرند
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 19:14
شاپرکها اینجا میمیرند در پشت پنجره خانه من که قدم گاهی هست به شکرانه ی مخلوقی که در آن زندانی است این خانه گه گاهی صحنه ی مرگ دگری است مخلوقی میمیرد از نمایی نزدیک و نه خیلی احساسی از کجاآمدنش ,سوالی است بزرگ ,که نپسیده ایم اش به عیان مرگ می نالاند و گاهی می لرزاد من از این بلندا منار سرد نگاه سنگین می نگرم آنها را با...
-
محزون ,همچون آفرینشی متفاوت
جمعه 18 شهریورماه سال 1384 20:41
دست در حوضه خالی خانه خود می شویم نا امید از ابرهای باران زا که ببارد بر آلوده, اندوه تنم در راهی که ده ها بار آرمانهای سبزگون ام را با خیالم آبیاری می کردم می گیرد خواب پاییز مرا سخت مستانه و پریش با تمامیت مرگ چشمهایم در دوردستها, انتظار را میبیند تخت سپیدی است که بلعید مرا حضم میکرد مرا در خویش انگار میکرد مرا...
-
انتحار
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1377 11:00
مردی سفر گرفته خسته به گوژسنگی لنگان پایی چه زخمی ا ز دوزخینه راهی تفتیده به هرم خورشید گویی خراش دشنه خورده به جان هشته آمده کنار ساحل فرو خورده شکنجش آورده انبانش را انباشته زخم هایش را دوخته با تار غم ها درزهای کوله اش را گناه آژینه اش را چهر اش رعد غران طاقی یه سرد طوفان این حال مهلک او عاصی از روزگار است راهش...