-
نایک پالمیرا
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1394 19:30
افسانه ها در توالی ی بلند ((بل )) به ورطه-آرام می نگرد و امواج سرنوشت بالهای(( شامین)) مسیح را دوباره مصلوب برچلیپای کاردو و دکومانوسی -بر زانو - نشانیده (( تدمیر)) می نگرد مرده خدایان سرکش را و میانه ی مشتهایش گوردخمه ای ابدی از ان او ساخته به پاس ابر انسانی که تا ژرفای پیری او را کاوویده ((پالمیرا )) شراب خون می...
-
(طاغوت) монарх
یکشنبه 25 مردادماه سال 1394 17:41
تماشا گر - هزاران خونین چشم نادانی از پسای فریادهای ترک خرده ی خردسالان زندانی به زیر تگرگ خوشه گین بمبهای نابودی کودکان گریان به پشت- دیوارهای ستبرشکیبایی ماورا- دود سنگین فوج فوج سوخته ی جسدهای مادران روحانی کودکانشان در ورطه هیچ انگاشتنهای تو خالی جلازه بند شلاقهای دیوانگان ویرانی از ته دریای پر تلاطم خون - خونین...
-
پرندانه III
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1394 12:36
کاوشگران به کوه قاف پرنده مردی بدیدند – چلیپا بسته رنجیده بر صخره سنگی – سخت می خندد بپرسیدند کیستی تو ؟ به گفتا : (( پرومته)) باز بپرسیدند : (( کشتی نوح کجاست؟!!!!!!!)) ********************************** رامبد.ع.ف(ضربان تاریک)
-
175
دوشنبه 19 مردادماه سال 1394 12:05
به زیرین روان رود- دریایست فراخ ان سان که در چشمم اقیانوس می بینم به زیرش - بیکران خارها و دشنه ها و تیزه های اهنین زنگار در میان شوراب شور تاریکی - ولنگار استخوانین دستها را تا به - مچ –از- مچ - تا به پا - در بند می بینم غرقه در رویای پیروزی ی هیچستان جنگ سر به ارامش – سینه ها سوراخ - اسیر نیزه های تیز پیکان موجها را...
-
پرندانه II
شنبه 17 مردادماه سال 1394 14:57
به ده فرمان موسی نوین کیشان به عبرانی به زیر اخرین قانون نوشتند لوط بمب اتم را کشف کرد.!!!!!!!! رامبد.ع.ف (ضربان تاریک) به تصییح استاد مهرزاد فرسنگی 17 مرداد 1394
-
پرندانه I
شنبه 17 مردادماه سال 1394 13:07
وسوسه می کند ؛ مار شووم آفرینش ، به شتابدهنده ی سرن ، -هنووز -به دیگر بینی ، انسان را.!!!!!!!! رامبد.ع.ف (ضربان تاریک) به همراهی و اصلاح استاد مهرزاد فرسنگی 16 مرداد 1394
-
نگرنده
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1394 23:36
خانه ای نشانده ام به طرح به کوچک زمینی در برابر علامت سوالی کلان به پشت ستیز از مادون قرمز تا ماوراء بنفش به صبحگاهان و شبان بر بلندای سوال میشوم سرک میکشم بر ان شهر مجعول جوابها تا که راستی را در فرار پناه دهم به پستو خانه ی این دیوارها رامبد.ع.ف(ضربان تاریک)
-
The song for my killers
شنبه 10 مردادماه سال 1394 13:34
در انگاه که هستی خارج ز تن پرستی نگاه کن به چشمم که خون الوده گشته -ز هرچه کشته بر جنگ نگاه کن تا بینی صدایم که همچو رعد غران برید قلب طغیان دردم - نعره ای کور اوای سوزمردمان است اما سوی مذبح جنازه ای تمام است ببرید ببرید جان مرا ببرید مثله قلب من هم خونین تکه ای بود لیکن رنگ سرخش مرهم ارامشی بود این راز قاتلان است...
-
دریای بن بست
پنجشنبه 8 مردادماه سال 1394 13:21
ساحل دریای مواجی در ناکجا اباد اندیشه زیرآبی خاکستری زیرک آسمان و باد قضاوت شلاقی بی رحم بر تن بی خیال دریا خروشان و نعره کشان امواج تاریکش با لجاجت بر صخره های عمر می کوبد نسیمی سرد وزان از وسوسه های تخریب شده لذت شاهدان را با مستی انهدام گرش به آغوش شهوانی خود فرا می خواند *** افق این دریا دیواریست چند قدم مانده به...
-
افسانه برج بلند
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1394 21:39
در بهار با قدمهای سبک بالانه(( اکنون)) به دور ترین سرزمینت سفر خواهم کرد به جایگاهی که جز اوای طبیعت سکوت موسیقی متن و نغمه های شکوه طبل زنان و نی نوازان به استقبالم خواهندشتافت دربازگشتی شبانه به شاهراه ستاره گان زندگی را جشن خواهم گرفت برجنگلی از گیاهان محبت باران رمه های نیاز را به چراگاه عشق رهنمون خواهم شد دستان...
-
نور
سهشنبه 23 تیرماه سال 1394 14:11
پیله می شکافم از تارهای ثقیل در هم تنیده سرنوشت بال خواهم گشود به گوشه های سترده فکر ازاد خواهم شد از تکیه گاهی بی حصول فروهشته سوی بایست مهتاب و مرگ نخواهم پرید ماه گمراهیست اهنگ پرواز نور از مغاک تاریکیست ضربان تاریک 7.4.1394 تابستان
-
اتاق سرخ
سهشنبه 16 تیرماه سال 1394 10:38
کدامین راه را باید رفت به زیر پلک نیمه های شب؟ اتاقی به نیروی مهتاب انعکاس می گیرد سرخی و سیاهی خونبارش ترشح میشود بر عریانی مسکر مخمل تن به ساز نوازش *** پشت در این اتاق همهمه است اشراقیون در صف نیاز به گذر به عالم تصویر عارفان زمزمه هایی به راز از بر تدبیر و ساد در اتاق با ارامش بر مسند بافته شده از تارهای ارضاء...
-
نامتجانس
دوشنبه 15 تیرماه سال 1394 11:30
همه چیز نامتجانس بر امده ز تخمه های اشنا رسته است دیو گیاهان بر دیوارها ریشه های نابودی در ترکها در پی سیرت خویش سیاهی ز برگهایشان نهادینه سبزی سفسطه ای همه چیز نامتجانس شده است ز خاک اشکالی می رویند به ریا درختان میوه هایی میدهند متعارض هویتشان بوی جنایت به مشام می رسد از گلها چه تاثیری دارد این طبیعت بر انسانها همه...
-
رسوایی
یکشنبه 14 تیرماه سال 1394 13:39
اذر به هیمه میزند باد به قلاده ابر سیل به دامان نبات سونامی امده است ای جام شراب دشت خیال غرق شده است مستی ویران شده است در خرابات نیاز زلزله ای امده است *** بیمار شده ام بر پایم کنید عاقل عقل بد ذاتی امده است نامحرم پرده دران حرم است عفتمان می درد اتش به محفل می دمد نوش پی نوش زدیم پیراهن دریدیم و به بیراه زدیم...
-
Conchita Wurst
یکشنبه 14 تیرماه سال 1394 00:23
افسانه چنین بود کونچیتا مردی جذاب در چشمه زندگی سالماسیس دیوانه وار عاشقش شد ارزو کرد - همیشه باشد در کنارش کونچیتا با سحر این حور مردی شد زنانه همه بر او خندیدند همه او را رنجانیدند نفرین کرد بر خدایان اما ز لطف انها اوایش شد جاودانه هرمافرودیته مقدس باز گشته است بر این عصر *** دینداران پاک دامن او را شعله دیدند بر...
-
جادوگر (1)
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1394 21:13
((من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می ایم و مغز من هنوز لبریز از صدای وحشت پروانه ای است که او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند))2 *** من ان نگاه خشک شده گوزنی هستم با شاخ هایی بلند و عجیب که اصالت مثله شدنش بر دیوار را روایت میکند و اثیر چشمانش درگیر داستان زجرهاست *** زمانی که چشم فرو میبندم کرانگین کره...
-
غریو نیاز
شنبه 6 تیرماه سال 1394 19:36
در غریو نیاز ضجه زنان سینه می زنیم درغلیان و پویش غرایز آذرین تب می شویم بر تن فکر شهوت را حیله می دمیم ناله کنان دیوانه می کنیم دهر را عاقبت باید گفت راز را نیست در کاسه عالم سببی زان غلظت پر رنگ حیا گر بپاشد بر ما در فرود از لغزش لرزان خطا این کاسه سست اثرش ایهام است بر روانی عاصی اما درگذراند عطش شوری این اکسیر بلا...
-
سرخورده
شنبه 6 تیرماه سال 1394 18:30
بسان صحراها کوه ها ویران شد راهها دیوار شد خوابها بستری در تیمارستان شعور ما را با خود چه می شود؟ مقصد خراب ویرانه ها شب هنگام مخوف عقل من می ترسد ولنگار شود در رقص رنگهای شور و خراب دنیای معوج ضربان تاریک از دفتر دنیای تاریکی تابستان 1393
-
سیاهچاله
جمعه 5 تیرماه سال 1394 18:33
ربوده سیاهچاله کیهانی دانش نور را ز سر تندیسی سیاه در محرابی تکریم شده چیست این هیبت؟ به اندازه عوج بلند و کهنه تندیس ایینی است قد کشیده به محراب ابد با کتابی خالی ز چنگ کلمات نیز گریخنه اند بند به بند *** در نوین فصل نزول خدایان در کتاب وحی خود خواهند نگاشت (( هاوکینگ کودک تازه متولد شده اربوس خدای سوراخهای تاریک...
-
Necropolis
سهشنبه 2 تیرماه سال 1394 14:10
قبرستان جسدیست از رگهای خشک شده گذشتگان که به اه نفس یک گل سرخ می خراشد ما را چه سیراب میشود این تن خشکیده پیچیده به دشت ز خونی که چکیده ز زخمی که رسیده حالا جسدی که از شرب شراب خونین تنم ضربان می گیرد ........... وای بر دردها که دوباره رسته اند از بیخ زمان ضربان تاریک 6.23.2015 ساعت 1.58
-
در ماورا
شنبه 23 خردادماه سال 1394 10:34
در ورای این مه سنگین که مسیر ان به رازها میرسد تمثالهایی هستند لخشنده مرمرین که می بوسند سراسیمه یکدیگر را مخفی شده در پشت حکایت تزویر ز چشمان شکنجه گر ان دیوانه می تابند بر تن یکدیگر و می زایند طرحی نو در پشت خرابات دروغ وسیاهکاری کتمان که جولانگاه نوین صداقتهاست در محوگاه منظره ای دور که در طول زمان مضمحل خواهد شد و...
-
Leaving Earth
چهارشنبه 13 خردادماه سال 1394 12:53
من این سرزمین را ترک کرده ام من در سر پناهی در سرزمینی دور زندگی را دوباره اغاز خواهم کرد ولی انجا زمین نیست سرزمینیست که در ان ارزوهایم در ارامش پی خوشبختی خود خوشحالند و درختان میوه باغ تلاشم سرسبز به بار نشسته اند و شادابند ### من به ان میثاق کودکیم می اندیشم ان ذات متبلور شده در بدو حیاتم با صلح راهی به قله ابر...
-
Nothing Left Behind
دوشنبه 4 خردادماه سال 1394 12:59
هیچ چیز در پشت سرمان نیست سوار بر این تخته روانهای خالی که با نیروی جنونمان تا به این سرزمین بر این سنگلاخها با خود کشیده ایم جز فضای ملموس تاریکی از بافتهای سنگین عقده ها و سرخوردگیهای عصیان تاریخ خود باختگانیم در توهم اغراض مجعولانه نیاز به سنت احتیاج به تقرب و نیاز به تبرک جان دادن به زیر تن سنگین تقدس زین ضعف بی...
-
بیهوده عشق را
یکشنبه 23 فروردینماه سال 1394 10:54
فسرده است زمان ز گوشه هجران نیاز و در خجلگاه شرم بیهوده تلاش می شود و به سان نقره کوبی پر تلالو دسته شمشیر قاتلی هنر سوزانیدن است به پای باورهای خیال ### این فسرده زمان به عشق نمیرسد و فرهاد کوه کن جز قصه ای ز کتابی کهن عاقبت به سر منزل نمیرسد ضربان تاریک 23.1.1394
-
گم راه
دوشنبه 18 اسفندماه سال 1393 15:07
در این بیهوده راه مجوی راه را که راه سر به بیراه گذارده است به جفایمان روزهایی بیش نیفزای که سازها سر به سکوت گمارده اند این اواز دل انگیز را زمزمه کن که از بیراه سکوت چو نجوایی سحر انگیز بر امده است در میان بادهای پاییزی که گمشدگانی یتیمند در حفره صخره های کوهستانی جانمان یخ زده است دینمان سوی امید بس کم شده است و...
-
و انگاه , بازگشت
جمعه 8 اسفندماه سال 1393 10:15
هان دریاهای خفته را که بی موج ز سکون زندان قایقهای نجات گردیده اند و مسافران کشتیهای عظیم در انتظار و نا امیدی پیر می شوند و میمیرند ### هان رویاهای کشته شدگان در بستر که در مارپیچ ابدی به سوی بهشت درگیر دوگانگی هویت راه راستی هستند و در جستجوی عبث حوریان و رودهای عسل ### هان رودهای خاموش را که ز ترس خروش دریا در...
-
بر لبه پرتگاه سقوط
دوشنبه 4 اسفندماه سال 1393 20:11
بر لبه ای گام بر می دارم که از زمین صاف تیغ واره ای بجای مانده است بر زیر پای ما قدم بر میدارم , بی تعادل گاه قدرتمند و گاه لرزان با ریشه های بلند پر مفهومی که از اعماق نیستیها بیرون کشیده ام تا مغزم را مسموم فلسفه نا امیدی نگردانند فلسفه ای بی انتها که ان نیز چون ایین خوبان به سقوط می رسد و مرگ را چون کودکی خردسال در...
-
دریچه هفتم
پنجشنبه 30 بهمنماه سال 1393 13:38
ای تو که هر دم نوک تیز شمشیر یقینت سوی ماست راه را می بینی ؟ که میپیچد بر صخره های نوک تیز جهالت و تعصب و میرسد بر قتلگاه کودکان خردسال و زنان جنین رها کرده از ترس دیوان دیندار ای پاسدار طریقت راه را می بینی ؟ که می رود و میپیچد بر پیکره غول اسای مشکلات و جنایات و میرسد به قله ذلت و اعدام راه را می بینی ؟ که می گذرد...
-
دریچه ششم
چهارشنبه 29 بهمنماه سال 1393 20:45
به شراره های اسمانی دل بسته ایم گرچه ز اسمان بلا می بارند ولی امیدواریم پرواز کنان بگذرند از فراز سرما فرود ایند بر سوی دگر جایی دگر بر فرق سر کسی دور ز افاق اندیشه ما ما اهی اسوده ز بر کشیم و بیندیشیم که جانمان ز سر سر راز ونیاز ز عرش اجابت شده است در انگاه که ما خوشبختیم ان مصیبت قضا و قدر بود که همسایه ما را می کشت...
-
باغ من
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1393 19:44
باغ من سوی همه باریک چشمان می رود سوی ان مدهوش بیداران در شب مهتاب می خزد چشمها را روی رویا های زیبا بستن از مستی نیست زین روزهای سخت و ناسپاس و نا بخشودنی است باع من جان کلام عشرت است بعد از ان غمهای سنگین شکست باغ من هر روز سینه چاک تابش خورشید و ابر باغ من احساس می کند در درونش ریشه های باد را خواب در میان بازی...