-
Empty
جمعه 24 بهمنماه سال 1393 16:07
در فضای ذهن من طوفان اوتنَپیشتیم برپاست طوفانی هلاکت بار در میان جیغ ها و گریه های مردم اغشته به موج همه اغشته به گناه اخلال مفاهیم بی گناهان نیز قربانیان ان هیولای افکار مارگون پیچیده چه عاصی با چه سر دردی غریو موجهای خروشان عرصه عصیان از این رفتار پر تزویر از این خود خواهی بی دین می دانید ز بی ثباتیهای این دنیای...
-
پورتره فنا
پنجشنبه 23 بهمنماه سال 1393 13:57
کلمات جمله ها قولها همه اجساد مثله شده در بیرحمی همه نیمه سوزان رها شده در دشت دل ما وجدان بیهوش در دام سکوت چه درد مشترکی است استشمام این بوی تعفن و ریا *** من یک گلدان می خواهم که بکارم گل خود را در ان من نمی دانم فصل رستن گلها را من نمی دانم که کدامین روز روز سر بر اوردن شادیست از خاک نمور دل ما در جهانی که ز دود...
-
تصمیم
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1393 16:41
تصمیم گرفته ام دیگر به نسلم ادامه ندهم تصمیم گرفته ام به انتها که رسیدم نسلم را با تمام اشتباهات افریده شده اش در نقشه جغرافیاییش مچاله کنم در کیفی به اندازه ابهام با خود همراه برم به نقطه مقصود پرتاب کنم در دره ای که اعماقش مالامال از ازدحام لاشه های حدثان مجهول گذشته است تنها قدم زنان ادامه خواهم داد راه را به سوی...
-
سگ کشی
یکشنبه 19 بهمنماه سال 1393 18:27
از میان دستان خون چکان بسته ام نگاه ترسیده ام کلام زوزه وار هراسم ناله هایم که کلامی از ان اشنا نیست برای نجاتم برای گوشهای این اشرف مخلوقات خود خوانده در دستان تاریک عقده ها و نفرتهایش و ریشه های پوسیده و منقطع از ته مایه های شریعت ایین خدایان سر کوه در کوله ای از نجاست های خود از ترس من گرفتارم به نابودی بدستان...
-
سیاووش سوخته
شنبه 18 بهمنماه سال 1393 21:57
به اتش گفتم :((به ایست )) و در این گاه نگاهم درنگ کن هراس را- که به شیون نشسته است سپس در اویز به میانم - به تمامم تو را دیینیست - بآتش در کشیدن تا بیارمد سرنوشتم - در هجر شیهه های گوش خراش تمدن جهل اتشین مرگ من -نوشداروی ارامش دردهای حق گاه زمان از دیدگاه قوم جنایت که فرنود پدیداری خشم بی پایان پایان پارسایی توست ....
-
دستاورد
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1393 12:51
دستاورد این روز های من نقاشی ابرهای خاکستری است که در بستر نقاشی من می بارند با رعدهایی نورانی و مهیب نیمه شب می غرند بی خواب میکنند مرا تا صبحگاهان سرخ فام مدهوش بی خوابی و ترس شعور انگاه در عالم نقاشی طلوع خلاء مجهولی از پس کوه هایی سترگ دوباره ابرها می ایند می بارند دنیایی بی خورشید با روزهایی از سایه های تیره...
-
دریچه پنجم
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1393 09:11
به طوفان گفته ام گم شو ز راه من به راهی رو که در ان درختان تناور در باد می لرزند و نمیمیرند ولی این شیطان صفت سوی نهالان تازه رسته می وزد هر روز می درد از خاک بن و ریشه می برد با خود به راهی دور جسدهای نو نهالان را تا که با کشتار خود هر روز رسمی نو در اندازد در میان طوفانها و بورانها ضربان تاریک 1393.10.13
-
شعری برای نادانسته ها
یکشنبه 9 آذرماه سال 1393 18:59
نمی دانم چرا در جستجوی گمگشته ((خود)) درون خوابهای دیگران هستیم *** چرا مشت مشت ارزش - به پای دلدادگیهای سوداگران عشق میریزیم *** چرا خود را در اتاقی تاریک و بی روزن برای ارامش همسایگانی - تیره و روشن محکوم به زندان میکنیم - هر روز *** نمی دانم چرا از ورا ی نا ممکن دیوارهای سخت انتظار تابیدن نوری بیکران - داریم ***...
-
خواستگاه
جمعه 7 آذرماه سال 1393 16:43
او گلی می چیند از دشت وسیع از کنار ان بوته رسته بر مسیر قدمگاهش من گلی نادر می چینم از میان مه و نزدیک ان ابر سیاه از میان سکوت سنگین هوا تا که بر قله ان کوه رسم صدها بار می میرم ولی از قضای روزگار بی خبر در سکوت سنگین غارهای ناتوانی شبی سرد گلی را می چینم از بر قله ان کوه بلند ضربان تاریک 7.9.1393
-
دریچه چهارم
پنجشنبه 6 آذرماه سال 1393 13:15
بارقه غوغای سکوت را چه کسی می بافد لابه لای زندگی ارام گیاهان سبز حیات *** جوهره لذت حضور اب را چه کسی پر احساس غلتان و روان بر اندیشه مسافر کویر کاشته است؟ تا انتهای خسته راه این درخت میروید پیر می شود میمیرد *** درست است که بیندیشیم کسی بر روی کویر این مه سنگین تفکر را با رازی پسای شعور ما افراشته است ؟ *** شاید...
-
شعر من
دوشنبه 3 آذرماه سال 1393 14:26
می دانید نور که نیست شعر من می خزد از گور دخمه خود بر روی شن های روان می پیچد بر انتزاع کلام گونه ای تاریک و سخت شاید دیده شود بر چشم مردی ادیب و ره گذر یا که زنی تامل کرده قبل از امتداد نسلها خسته گانی از تجاوزهای فکری روز افزون *** من در گوشه سایه های شب جان می بخشم شعر را گاه به فنا می روم به اعماق اسفل اسافلین سفر...
-
ققنوس
یکشنبه 2 آذرماه سال 1393 18:24
ققنوس فرود امده از اسمانها درگیر تثلیث در فرکتالی بی انتها گرداگرد کوه افسانه ها گردان به دنبال پیام مبهمش همه حیران چه بسا خیانت و خدمت می کاودش چه بسا که نابودی می ایدش چه سقوطی به ناگه از فراز اسمان سوی شعله های پرکشیده زمان نالان می خواند اواز پایان را در میان پرواز خاکستر تا بسوزد باز تا براید باز باز اغاز کند...
-
شعری برای مردگان
دوشنبه 26 آبانماه سال 1393 11:46
مردگان تلمبار شده اند بر سینه ما قلبها دیگر زتپش خسته زین بار گران یک روز می رود ان اوازه خان سبک بال خوش صدا یک روز می رود ان ستبر تن ان قهرمان گم گشته ز دوران ما در زندانی مصلوب افسردگی ز گناه احضار نابودی یک روز می رود ان بازیگررنگین خفته در چنگال بیماری لاعلاج چه زمینیست چه گناهی چه خدایی چه عصر پوچی شده است جان...
-
دریچه سوم
یکشنبه 25 آبانماه سال 1393 11:50
به راحتی می گذرم از انچه که ریز گردهای نا اگاهی در دل این مردم می الاید و براحتی قدم بر می دارم چون ، جنگاور بیهوده گیها محشور می شوی بر دیدگانم با دلی غبار الود گرچه نگران نیستم هر دم گل می دهد بهار از سر شاخه های خشک خارها ی تیز ضربان تاریک ابان 1393
-
اسارت
یکشنبه 25 آبانماه سال 1393 11:49
خود را بارها در اندیشکده ام به اسارت گرفته ام ازگناهان خود مرتکب شده ی نابخشودنی ی کشتارنقشها قتل عام شعرهایی که محکوم می کردم به کوره های هنر سوزی !!!! بارها بر اتاق گاز .............خود سپرده ام ....................به حکم جنایت بر علیه سرکشانه های درونم بر شیشه های کدر شده نگاه منقبض اسارتم کوفته ام و از فریادهای...
-
مرا همراه کن
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 12:30
مرا با خود ببر به ان گذر گاه مرا با خود همراه ببر به ان باغچه بکر در خانه تاریک روزهای زندگیت به میان ان دیوارها که تاریکی از سیاهیشان رنگ باخته است به میان میهمانی تابلوهای شور انگیزشادیها و وسوسه های شبانه ای که در مخملهای سرخ رنگ با نور شمع ، والس می رقصند بر زمینه رنجهایت من را به میان اوارها و غمها ببر که تلمبار...
-
دریچه اول
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 10:54
پسای زمان را بنگر که بیهوده گاهیست از ساختارهای دست دوم روزهای مردم به حیاط خانه نظاره کن تهی گاهیست اکنون خالی از زیبایی گذر به رسمیت نیاز عبور و نظاره کن به شعور که دیوانگاه عاصی ایده ای در حصر است در گذری سفسطه امیز در انقلابی بسوی فلسفه اکنون ضربان تاریک از دفتر روزها 1393.8.9
-
مهیب ، ظلمت است
یکشنبه 18 آبانماه سال 1393 12:51
زخمهایمان و رنجهایمان چنان عمیق است که دیگر به مسیح مصلوب نمی رسد ماتممان چنان از قتل عام کودکان چشم نگشوده عمیق است که دیگر به جنگ قبیله ای سوخته در سرزمین عرب در عاشورا نمی رسد مرگ، دامان و دستان ایینها ،خونین چنان تنیده به هم رنجها و قتلها و قتلگاهان که سترگ قدرت اراده صلح هم ویران است چنان امیخته خون خیانت به...
-
پسماندگان
سهشنبه 13 آبانماه سال 1393 12:18
چه عبوس دیوان باور که دیوانه می کنند انسانهای تهی را نیمه راه ماندگان عبث را چه خود خواهانه امید را در سنت مزدورانه جستجو می کنند بسا تنهایی مرگ اوری که ارام جوزام وار می جودشان , امشب بی خواب شده باشد چه غم انگیز است عشق دست مایه تسکین دردهایشان *** بساط دروغ و تعصب به نماز سالها و روزها ، بازی بیمار، گذران زندگیشان...
-
من در این دشت خمار
دوشنبه 12 آبانماه سال 1393 19:39
در این دشت خمار بیخوابی لحظه گم گشتن دستانم در باد را فراموش کرده ام شانه هایم بی کران زمین در این دشت گم شده در پشت سکوت نگاهم را در پی جستجوی ان اسب سوار سفید در پشت کوه قاف افسانه های زندگیم گم کرده ام در این دشت ،گاه ، گلالوده قدم هایم رها می شوند پوچ چون درختان پوسیده عجیبی که اسیر بارانند مضمحل در تفکری لخت بی...
-
من و شب
یکشنبه 11 آبانماه سال 1393 13:02
من و شب در خانه بی روح تمدن سرگردان در پیکار کشتن هوسهای نیمه شب در خواب ناگاه زخواب چشمانم بیدار پرتاب میشود در بازی کودکانه عقربه های ساعت دور دور در پی یکدیگر منطقم مست در پشت میله های زندان بی قراری لبانم مالامال از شکرانه های غریب چکامه های الهی سروده هایی ابدی برای سردردهای بی پایان عاشقان دیوانه نیاز ولی برای...
-
تواتر
چهارشنبه 23 مهرماه سال 1393 16:49
شاخه نوریست بدست مهتاب که بخود می بالد و در ان غنچه غمگین زمین در کیهان در درون با خود می گوید باور کن ودر گرد تاریک زمین می چرخد و در دوردستها همچو عارفی در نور باورهای خود بر تاریکی بی داد می تابد تا زندگی ز سر می گیرد از انعکاس افتاب ابدیتی در تاریکی و در این موج پرواز به افلاک درون زمزمه وار به او می گویم دستانت...
-
False Resurrection
جمعه 4 مهرماه سال 1393 10:36
در اغاز هیچ نبود شعله هایی نبود که ز اذر- روشنا- برخیزد روزها روزنه ها همه تاریکی و هیچ انگار بود معبدی - سخت در کام سکوت و در ان تاریکی همهمه گون اوار بود پس چه کس در پس این دیوارها بر ستبر تنهایی من می کوبد چه صدایست که این راز مرا در جهان سیه پر رمز و ریا دور ز بیم عریان بر بلندا ی این برج خموش یکسره می اوازد من در...
-
تقدیر
پنجشنبه 3 مهرماه سال 1393 16:27
این پرنده خواهد پرید از شاخه خشک ناشناسا پدید مقصدش ناکجا ابادی میان فوج همگان سرنوشتمان پرواز است تقدیر پرهای کنده شده بالها فراز و فرود ریزش و گاهی رویش هرچه زیبا هر چه موهوم ما یک پر هستیم ازمفهوم یک پرواز بر دوشهای ان مرغ تصور به خیال خودمان ضربان تاریک 2001 ایتالیا
-
اقیانوس گرداب هستی
سهشنبه 1 مهرماه سال 1393 20:24
اقیانوسیست نشسته به گرداب در ابدیتی بی پایان درونی بیقرار ز نیستی برونی مواج و طوفانی نجات پرنده ای قربانی نه فراری نه جدالی پیروزی از ان اوست هنوز *** ارام در میان افکار سنگینم اصوات تغییر را می شنوم در ضمیرم ان هیولاهای سنگی بی شکل را به چشم می بینم چه بی کران به انتها می روم در این قایق کوچک زرد بر فراز امواج...
-
ورطه احساس
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1393 18:41
به صحرایی که تو خالیست شنهای روان جاریست *** امروز سوی افقهای سرزمینی میروم زندانی اکنونم در اعماق صحرایش در برابرم درخشش خورشید و عقرب و مار سوی دیگر پشته ای ز پس مانده های سرنوشت اویخته بر نگاهم میکشم بر دوش *** روزی روزگاری ان احساس جنون ویرانگر در ورطه ای اسارتمند خواب شیرینی را شکست ریخت بر دستان انتظار روزهای...
-
خونریزی از زخم حیات
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1393 11:17
حیات در گروگان رمز موافقتهاست فلوت سرد احساس خروشی بی مهاباست اهنگ وساز عشق است اواز یک تفکر به هر دری که بسته است بی رحم باید کوبید بلکه شکست بی مهر باشد , پاسخ ما روح تفکری شوم ریشه های گیاهی است منحوس در تولد ولی در بتن وجودش اشنای مغز مردم در این سرای خونین راهی بجز بلا نیست اگر چه لخته خونی یایان خون چکان نیست...
-
Death of people angel
شنبه 29 شهریورماه سال 1393 21:52
تو را در گور می نهم با تصویر اخرین رویایم در میان مارها ومردابها با تمامی رویاهای زمان خود با ارزوهای سرکوب شده مردم سرزمینی که در تصوراتم جای دارند با ارزوهای تکه تکه شده وبریده بریده شده هستیم و ذهن مثله شده ام در خلنگزارهای اسارت انگاه که کرمها ترا در بر می گیرند فساد کالبدت اغازی نوین را رقم خواهد زذ زشتی ونابودی...
-
در فراری بی انکار
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 12:02
از میان افکار تو به خدایی پناه برده ام که اغوشش فضایی لایتناهی و نیستیست در جهانش بودنش در نبودش انگار می شود وخاموشی حضورش ز حکمتش متشعشع و شریعتش بی حرمت به حریم حیات و فرشتگانش بندگانی زیبا در بند اطاعت و نمازی ابدی سر در گریبان تنهایی به اغوشش و به میان بیهودگیش سر فرو برده ام از حفره های اندیشه تنهاییش به میان...
-
The war
پنجشنبه 27 شهریورماه سال 1393 18:37
زیر این تاریکی زیر این ابی تاریک حسود ابرها و قوس قزح پیدا بود زیر گنبد سه رنگ اسمان نرسیده به حیات ان بالا بالا ها در سکوتی حیران سرد وسیمین و سفید رود با ارامش سپس پر هیجان و خروشان اشوبواره سر کوه را می شکند می ساید می برد سنگهای ستبر سخت را با خود به ان دریاهای زیرین زمین زین اوج می رسد میریزد به ابراه ان شهر سیاه...