-
زندان
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1393 18:39
به زندان من خوش امدید این زندان سازنده اش خدایست در پس هستیها در بارگاه باور در لحظه به لحظه نیاز ساعات نذر و نماز خدایست در گوشه تاریک وجدان و خیال همدم و غمخوار و هم صحبت در ناسپاسی سرنوشت روزهای مردم سپاس گویانند او را ز شراره های بلا به زندان من خوش امدید به خوابگاه رویاهای به ثمر نرسیده انسانها خوش امدید بر مقبره...
-
کماکان شب و تاریکی و ان قوس قزح در اسمان پیداست
پنجشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1393 10:31
ساحل دریای مواجی که در نا کجا اباد اندیشه خروشان امواج تاریکش با لجاجت بر صخره های عمر می کوبد و با نسیمی سرد از وسوسه های پر لذت افقش در تاریکی دیواریست که فراسویش را در اندیشه من غرق رازها کرده اند و برای من کنون کران زندگی ان ساحل دریایست که ارزوهایم بر سیمهای خاردارش جان سپرده اند و ماسه هایش براده های اهن رنج...
-
The broken
سهشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1393 12:32
اتشی افتاده سوی من بر تارکم بر ریشه ام بر خوابهای اندیشه ام اتش گرفته این تنم نوری ز اتش می تپد نوری که از قعر سکوت بر شعله ها و شاخه ها سر می کشد می جهد بر دیوارهای سرد ادراک درون هیوی از بطن درون بر رخ شعله می کشد در میان زجرهای بی پایان ودعا فریادها ز دردی بی امان زین رخ از بنیان می کشد دستبندهای دستانم ز زر اندیشه...
-
ایه کهن
یکشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1393 10:22
فرو می ایند ز چکاد اساطیر اغازین از جوهره های حیات غرق- در بازی از ایینهای پسین فراموشی فرود می ایند از عشقی دیرین و پریشانی ازین یگانگی انسان روحانی میتازانند اسبهای تیز پیمای باد پا را تا به اقامتگاه افتاب خروشان نوورانی تا وهله نخستگاه سروش صبحگاهی به افول سایه های دست به گریبان اهرمنی خزش اوای سکوت تا به بنیان...
-
سرنوشت
یکشنبه 24 فروردینماه سال 1393 11:20
این خوابگاه سرد محصور شده با ترس و سنگهای سیاه حسرت عصیانگاه خوابهای دیوان است که در ان کودکی نابسامان طرح میزند سرنوشت را بر کاغذهای پوسیده زجر ... تن بی تاب و من عریان با افکاری ورم کرده و درد ناک در میان بی پایان صدای جیرجیراهنین سرد زنجیرهای ابدیتم وچکاچک قفل ارزوهایم و خسته از ظلم خدا و جامعه مدون گشته بدست انسان...
-
بدون عنوان
چهارشنبه 20 فروردینماه سال 1393 16:43
گاهی دلم برای گذشته ها تنگ میشود برای سادگی هایمان برای حمام هایی که جن داشت و برای دیوهایی که از ترس انها سر به زیر کرسیهای شب های زمستان میکردیم خلاصه دلم برای ان دوستیها تنگ شده که در سراشیب تمدنی بیهوده به دریاچه رویاهای به ثمر نرسیده میریزد ضربان تاریک
-
افسانه
شنبه 17 اسفندماه سال 1392 19:45
در حاشیه خاک الود جاده ای در کنارهای غرق در سکوت آمدند و بردند و ویران کردند آفریدگان خدای چیزهای کوچک را بر دوشهایمان زندگی را ساختند با سنگهای ستبر کوه های سختی هر روز قتل عام کردند دلهای پر امید را و هر روز دعا کردند تندیسهایی از اجساد هزارهای دور را دلها را قسمت شاهانشان کردند و خونها را رنگ دیوارهای زندگی افکار...
-
افرینشی دوگانه
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 17:40
با افرینشی دوگانه از خاک نمناک ساحل تردید بر امده ز جنین مادری از خوابهای شیرین همچو گیاهی سحر انگیز از بیماریهای ارثی و عزایی ابدی با شیونهای ممتد عذاب کمانه کرده از قضای روزگار علیل مصلوب گردیده در نیاز های نامانوس لحظه ها و جغرافیای اجهافی ودر من توازونی پر زیقین از نیستی پر شور وشعف در خواب لخت لحظه ای رنگی پخته...
-
In flames
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 12:53
به آتش کشیده ام خویش را بر فراز کهنترین منار شهر در غروبی با زجه های درد می خوانم اذان نماز مرگ را فرو مینشینم به قنوت رهنمون مردم کورزاد را به حکمت گوهرانه اندرون زندگیم به اصوات زجه نه به رنگ آذر به رنگ دوده ی دود که نیست بازگشتی آن را به راهی تار *** دعوت شدگانند صحن بهت را به ترسهای دیرندگی ام به جایی که جز من...
-
ایه های شبانه
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 10:55
به شب فکر کن به ان هنگام که روزغزل خداحافظی می خواند به افق نظاره کن به قتلگاه چه خونین سر بر گور نهاده است در افول تمرکز کن در تداوم موج هراس یا امید تاریکی فرا رسیده است فروغ افکاری موهوم سو سو میزنند از سبزه زار میان تاریکی انجا نیز بستر افرینشی است نوین موجودی از سبزه زار!!! *** به روح نبض بیندیش چه تاریک می تپد...
-
زمان
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1392 00:09
زمان سنگین است باید به تلخی نوشید ان را در بستری زجر و خواب و سنگینی عقربه های یک ساعت ونوای سوزناک موسیقی سکوت در زمانی مبهم ابدی میگذرد از خاطره زندگی کوتاه نور تا لحظه های سنگین تاریکی و دقایق همنشین مرگ است هراسان از تنهایی در زمانی که تیک تیک ساعت, روح را می ساید و در ان خاطره ای جز رفتن نیست به جاوید گاه نابودی...
-
سمفونی عشق وابهام
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 14:05
سمفونی عشق وابهام امروز یکی از روزهای خداست امروز خانه دل من میهمانی دارد امروز ما به دل خود سفر خواهیم کرد امروز روز میهمانی کارد و سیب است امروز ما را در حاشیه زندگی کاشته اند امروز سایه فردا را می سازم امروز صاحب نظران با سایه های بلند خود در جوار ضربان خواهند زیست امروز شب تیره مثال مهتاب است جام من پر ز می ومی پر...
-
پرواز
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 10:51
پرواز بر دوشهایم می پیچند بالها در توالی روزهای اندیشناک زمین وهمچو گونه ای ناشناخته خلق شده در اسمان در پرواز به بی کرانه های فراموشی و تصاویر زمین سرد شده از اعصار متبرک شکل گرفته بر گنبد شفاف چشمان مردمانی کور ونگاهم سرد می ماند سخت بر مسیر اندیشناک معماران بی استعداد تمدن زمین در فراسوی اهمیت که دگر پایبند ان...
-
مفهوم هبوط فرشتگان (Concept of angel fall)
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1392 20:07
کاشتید در زمین تاریکی این جنگل عصیان و اشوب را تنیدید تارهای سیاهی را بافتید ریسمانهای خیانت را بردارهای تظاهر در رذالت پیشگی خائنانه پاینده اید مرگ بار و حسد اندیشه اید خشم باره مهرکش با خیانت های خود بخشنده اید مرد خدا هستید و پر ز حسرتهای کور بر نیازهای عقده وار خود بنده ای اواره ای دزد ناچیزتاج از سر دختر سرنوشت...
-
اوهام محتضر
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1392 20:05
بخواب ای ماه کوچک بخواب که نور افشانی بی بازگشتت مرا دیوانه وار به دنبال صداقتت کشانیده است بخواب ای مهتاب همراه معشوقت اسمان که همراهی تو با یارت مرا مدهوش هم اوایی دلیرانه ات کرده است ومرا همچو دیوانگان ماه دیده در شب تار پریشان اسارت زمین گردانیده است در بستری از خاک زمین که تو بر ان می تابی من انگاره شده ام در...
-
KORTIZON
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1392 20:02
از زمین بیرون میخزند فرامین در جنین کیهانی فساد ذهن زمین بی پروا از خستگی بشر در توالی روزهای خدای مقدس قداستی نورانی در تاریکی تشریح شده بی رحمانه در زیر دستان امیال اندیشناک من همچو تشریح سیبی در میان دندانها ظالمانه در تنهایی بدور از عدالت کیهانی در اختیار من سرزمینی است سرد و تاریک در مسیر انهدام کالبدم بی پروا در...
-
بستر هراس
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1392 11:40
بیمارگون در بستر هراس آواره ای از خواب ناب مانده در بیهوده راه زندگی هراسان از جنون شراره های آسمانی درآگاهی از سرنوشتی شوم با الکن کلامی دعا گون و باوری سخت بر ریشه های پوسیده ی درخت تازم به سوی مه در زمانه ای به غایت سیاه ... خسته راهی هستم از مردمان ناکام روزگار آرزوهایم نوزادانی کشته در بدو جنگ تلاش چنگهایم شکسته...
-
سرنوشت
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1392 10:34
این خوابگاه سرد محصور شده با ترس و سنگهای سیاه حسرت عصیانگاه خوابهای دیوان است که در ان کودکی نابسامان طرح میزند سرنوشت را بر کاغذهای پوسیده زجر ... تن بی تاب و من عریان با افکاری ورم کرده و درد ناک در میان بی پایان صدای جیرجیراهنین سرد زنجیرهای ابدیتم وچکاچک قفل ارزوهایم و خسته از ظلم خدا و جامعه مدون گشته بدست انسان...
-
توران مهر
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 12:16
توران مهر عزیزم مادرم ای جان من توران من چرخش گردون زمین ما اواره رفتن بی تدبیر تو بود خواب ابریشمی ماه هنوز درگیر ناز چشمان خوابیده تو بود **************** ناز خورشیدم کرشمه مهتابم رفتنت بهر چه بود سال نو با تو می امد و از ان تو بود عیدی ما هر سال عشق حضور تو بود نور بودی و رفتی از این روز بلند روحمان در تنگنای...
-
جنگل ابهام
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 14:07
در میان ان جنگل ابهام دست از میان دستان مادرم گم شد در میان ابر وباد ومه در میان ان جنگل تاریک به ناگه- جان از تنم کم شد در کنار روزهای افسرده و جاری در میان سنگهای صاف و تیره حسرت دلم مالامال از گل لایی است که در میان تنهایی ان شب تپش را بهر ترس رفتنش از میان سینه ام اغاز خواهد کرد تمنا میکنم از جهانی در خواب و...
-
The book of lies
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 10:21
The book of lies اه می کشم از شراره های بی پایان از عزای باران از بی وجدانی چرخ اسمان از اهانت برگهای سبز بهار بر بی چیزی زمستان از خیانت اب به خاک می هراسم زین خودم از چشمانم و از گوشهایم واز اشکهای حسرتم از درونم می هراسم که شبهای تاریک از دروازهایش قدم بیرون می گذارد و در انتهای نیستی نا پدید می شود و همچو گورزادان...
-
فرگشت ایزدانه
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 10:15
من یک تکامل هستم تکاملی یگانه از هر دری سخن رفت جز از من دیوانه درهر سو عاشقی هست سفیر کشان خلقت بهر خدای مدهوش افتان به هر سو خیزان در محضر خدایی ابر و خورشید و باران و دیوانگی انسان من همچو مار خلقت بر یک درخت سیبم در ارزوی گندم راهی بجز طلا نیست در خلقت خدایی اوازی جز بلا نیست اوازها گرانند سنگین پر ازدحام اند این...
-
بهار
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 11:53
پس از گاهی آغاز خواهد شد بهار آن بی بدائتی که قاتل طبیعت را کشت و بر زیر گامهایش سبز خواهد دوید و بر یکی از چهار دیوار زندگی را نقش سبزینه ها خواهد کرد و جسد خالی ازخون زمستان را پر از جلبکها چرخ گیتی را شتابانتر و نوسان زندگی را شورتر او پس از گاهی آغاز خواهد شد...
-
مردم شب
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1387 21:30
مردم شب مه گین و تاریک لبالب سرشار از احساسات نامشروع لذت بخش درحاشیه بیهوده خواب مست از می نیاز و زحمت بیهوده بر خاک سیاه بی نیاز از احساسات محاسبه گر کابوسهاشان در لفافه دردها و زجرها و مصیبتهای سرکوب شده ی روز در استیصال بازگشتی به احاطه ی توده های آهنین قابهای روزمرگی با کالبدی سنگین از ترشحات و منزجر از بودن نیاز...
-
هراس
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1387 13:11
شکنج سپید واره ی گمگشته عاشقی به عشق ناب و سپس سراب کاذبی با روباهی هزار دم در مالزارهای زندگی فسرده از شراره های آیه گون پرورش با دانش افسون خواب و مهر ناب در احتضار به بقا راهی گشوده ام می دانم خسته راهی هستی از بزرگ مردان کوه نور با جنسیتی بیگانه ازبستر زمین هستی و نیستی هردو ریشه های آشوب جاودانگی بیماری گریخته...
-
بنیان خوبیها
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1387 12:24
مرا به صد خاطره مفروش که برایت پیامها دارم از میان خواب بی پایان برایت هدیه ها دارم جام جام جام جم لبریز لب گز می هزاره ی پارسی ناب سپردم به دست جمشیدان گوش دار که باز آمدم خبرها دارم *** پرواز بر دوش فروهوش ها همه آرزهای خواب ابریشمین در کیسه همه رخساره ی به سیلی سرخ دنیا را همه را همراه برای تو دارم *** به نورخیال...
-
سوخته تن
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1387 19:47
خسته از شراره های کلمات با تنی سوخته و پوستی رنگ باخته ی بحران قدم بر می دارم در باران در خرابه هایی که برایم ساخته اند ویرانه های خلاقیتم که بر آن تاخته اند و وجدانم خسته از واکنشی تلخ اندوهناک و فراموشگر به گناه کاران تبرئه شونده ی ابدی به بی گناهی مفرط آرمیده در کالبدم خاموش می شوم در این آرامگاه که بی شک گم گشته...
-
باغ ایرانی
پنجشنبه 5 دیماه سال 1387 18:39
در آن باغ سرد ایرانی قندیلها آویخته بر مقرنسهای روشنا شب تابی از پرده های عمارت دور آویخته برف شبانه آرام چو رشته پالوده های ای شیرین شیرازی بر لبانم شیرین آب میشوند و گزگزی کوچک مه سرد و مخملگون زمستانی در بستر سفید باغ بر خیالات من آرمیده است من بی روح و روان سرد و سرگردان از ارتعاش زیبایی در مناره ها وکنگره ها رنگ...
-
می دانم
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 21:28
می دانم که درآنگاه ***********زندگی میکنم *********** که اندیشیده ام همراه با اموا ج معماری بر زمین اندیشه ام و غوطه می خورم در ساختارهای جنایت و می آرمم در بستر سرخگون خون بیرون از من گلبرگها رقصان *******سقوط میکنند وچه زیبا می آرمند و میمیرند بر ژاکتم ********************************** ضربان تاریک ۱۳۸۷.۹.۲۶ -(...
-
شبی در باران
جمعه 3 آبانماه سال 1387 14:07
در باران آ مد ................شبی خوابها و رویاها ی پشته ای آوازهای کوله ای سبز وخاکستری همچو تنهایی زاده ی دلهای سرخ ..................................آرام می آمد با فرود تنهایی قطرات بر زمین ........................ نوای وحشی دشتهای بکر سمائی آزاد و آویخته در میان بر سنگفرشهای خیابان فرسوده از دژم راهه ها و سنگلاخه...