ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

قابل توجه ادب دوستان گرامی

1-تمامی محتوای وبلاگ شخصی ضربان تاریک با هدف داستانویسی و شعر در گستره ادبیات پارسی نگاشته شده اند و موضوعات و حوادث و شخصیتها کاملن خیالی یا افسانه ای هستند و شخص رام دایمون (ضربان تاریک) به عنوان شاعر و نویسنده ی کامل شعرها و داستانها و منظومه ها -هیچ گونه هدف دیگری را از جمله سیاسی و اعتقادی را در نگاشته های ادبی خود دنبال نمیکند .

2- تمام حقوق اشعار و داستانها برای شخص حقیقی رامبدعبدی فخرایی با تخلص (ضربان تاریک و رام دایمون) محفوظ بوده و هر گونه استفاده از متنهای داستانی و شعر و نامها- باید در هماهنگی با ایشان صورت گیرد و هرگونه سوء استفاده از جمله برداشتهای مستقیم یا محتوایی و داستانی یا شعری در هر رسانه ای چه چاپی و چه تصویری و چه مجازی- مورد پیگرد قانونی قرار گرفته و حقوقش برای نویسنده حقیقی محفوظ است.

3- شخص رامبد عبدی فخرایی متخلص با نام (ضربان تاریک و رام دایمون) به عنوان نویسنده حقیقی خود را متعهد به رعایت قواعد و اصول در جمهوری اسلامی ایران میداند.

4-  وبلاگ تالار سرخ تحت نظارت وبلاگ ضربان تاریک و شخص حقیقی ایشان اداره میشود.

5- از تاریخ 14دی ماه 1400 شمسی معادل با 4ژانویه2022 میلادی - تخلص شاعر و نویسنده رامبد عبدی فخرایی از ضربان تاریک به رام دایمون تغییر یافت .

آدرس کانال تلگرام :https://t.me/zarabanetarik

گل آنه

گفتا زمیانگاه جبر اتاقم

...........................برویان

................................گل آنه

...............................رنگ دانه

............برویید

شدتنها سببی

تا بازتابد آن درخشش

..................رنگ دانه

.......................شاد آنه

تا دلم در این اتاق بکر فکری

......................جا نگیرد

ز تدبیر سراسیمه ی

........این سقف دلکنانه !

گفتا سبب چیست که ماندی؟

برون آی!

گفتا که در آن روز

به خیال نشستن بر اورنگ آرامش

.......................................ببریدم

........................................دلو کندم

..............................................ز درختی

..................................................به تراشیدم

....................................................و بر چهره ی دیوار

.........................................................مالیدم

...........................................................گچ اندوده به سپیدی

.........................................یهو شب شد

.................................و شبی شد که در آن

...................فقط حفره امیدم

شد قطره ی خورشید!

اسفا گفتم و با باب تمنا !

که برویان با این دم خورشید

.................................هوا را

به تمنا برویان تن گل را

زمیانگاه اتاقم

..............دلبرانه

....................گل آنه!

*****************************

ضربان تاریک

2.دی.1399

مرثیه (2)

بی تو شبی به سر نمیشود

روز مگوی

گو - حجله مستانه ی تو

رخ ز تنم -مایه ز تو

خواب مگو

بی تو دگر شبی به روز

مستانه بسر نمیشود

********************

یادمانی برای پدر دوست - که از زندگی گذشت.

به یادش سرودم.

ضربان تاریک(رامبد.ع.ف)

25- آذر -1399