-
بنیتا -Benita
جمعه 6 مردادماه سال 1396 20:20
بنیتا - شعر کوچکی است اوست- برجمینگ زندانی در چلیپای شیشه و آهن تافته به تابش ظالمانه خورشید درهم شده با آفتاب بی حرمتی به انسانیت مهر آسمانی این شعر تو نیست دور بایست که بی اجازت پدر مانی نو - زادیمان را بر رحل مرگ نشانده ای دوربایست تا شب دراز شود - بی تو و نا انسانها اشکهایمان تاریک بریزند بر این بی دادگریهای بی...
-
بلا گردان زجرها
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1396 18:32
نگاره های اتفاق داستان مینویسد برایمان داستان کودکی آغشته به بازی و شادمانیست تشنه - پی چشمه ای پاک به گووشه ای تاریک پناه برده است ازجنگل میلیاردها بار تکرار آب هلاکت حیله ی هیولایست در پوست دوستی *** چشمانی که در مستی روزمرگی مرگ رنجها و گریه های کروی شده بی داد گری را سرچشمه محنتهای خویش یافته است میبینند داد-اینجا...
-
مغیلان
سهشنبه 20 تیرماه سال 1396 10:11
رسید فرمان معبدتان را با افزارهای آهنین مسازید جان بود و دل و تمام ابزارهای عشق برای بنا خوراک کردیم خارهای مغیلان را بر کرمهای شامیر راه گشا بوده اند همیشه دیوان و غولان در تاریکیشان ستونهای استوار پیام آوران رازهایی که مهر شده میمیرند در فراموشی ولی شاعری دیوانه که شکسته گووشه ای است از کاسه محفل هرگز پیدا نخواهد شد...
-
پیمان
یکشنبه 18 تیرماه سال 1396 11:06
من و اندوه در پی تو در سفربا طوفانها نیستی را دم و هستی را باز دمیده ایم امید را یافته بودیم آن شبانی که تو را نا گه زیر تنها خشکیده درخت وادی یافته بود تمام درد دلهایش را به گووش خدا زمزمه کرد به اسارت گرفتیم کلمات را بستیم بر تختی سوار بر دوشهای حیوت تاختیم رام نشده با خمارچشم طوفانی رستاخیز ساختیم در سفلای کویر...
-
حشوها
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1396 08:46
حشوهای زنده لول اند گره در گره - منطقی با صدای همهمه های بی دستاورد زیر اورنگ وثوق من خو گرفته ام به پای کوبه های بی قراری روان خود به بحران رسیده گاه انسداد رگهای تاب من تاولی بزرگ و خون بسته ای به رود آشوب جاری تنم له شوند و میخ کوب بر چهار چوب عکسهای نیمه سوخته رها در موج انفجار ابروان من!!!...
-
دومین زایش
سهشنبه 13 تیرماه سال 1396 09:57
زیستگاه اوست تاریکترین نقطه جهان تا بنگرد زایش واپسین روزها را تو اگر او را یافتی در مدار چشمانش آخرت - در مداری چرخان مکان و زمان در هم می پیچد خیانت حذف می شود زندگی مفهومی جدید می گیرد آنها می آیند در لباسهای فرشتگان پاک با چشمانی تاریکتر از اندیشه های گذشتگان !! تو هراس را می بینی در آینگوون چشمانشان چرا که هراس...
-
زایش
یکشنبه 11 تیرماه سال 1396 12:32
جایی میان هرگز کسی از دلپیچه های تفکر خرناس می کشد در برابرش گنبد طلایی بایدها کودک نامفهومی را حامله است که نوزاد اندیشه های اوست زمان زایمان سپری شده است نوزاد با هزار بند ناف بدنیا آمده است!!! گریبان گیر دردها ی پدری نا آگاه در آمادگاه این هرگز اجباری شده است !!! ************************ ضربان تاریک - 11. تیر .1396
-
سرزمینهای فرجود
شنبه 10 تیرماه سال 1396 08:58
نخستین شکافتگاه بمب اتم اند : سدوم - گموره ... در آزمایشگاه تناسل تتراگراماتون اراده ی ناداشته ی سیب و مار ! مردان - همخوابان آتشبار و شهری که در تمرد لذت زه و زاد میسوزد زنی که نمک میشود و میپاشد بر درد نابودی دومین بمب اتمی را آفریده شدگان شکافتند هزاره ها بعد تا خاک زمین را بر مزار مرگشان بیفزایند کشتار کافران را...
-
سرگینهای بنفش
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1396 11:08
در افول خورشید شهید فرو خفتگان غوطه ور سوزان بر دستان لرزان دریاچه اشک میریزند از درد و دود سرگینهای بنفش فروزان به زیر تنهای بیجانشان چرا که دیان بازیگر خواهد رسید تا از میان دالانهای ژرف بگذرد راه یابد به هستی زنده آنگاه که بیدار میشود از بووی سرنگینها ی بنفش سرمست سرنوشت جهانی رقم خواهد خورد کاهنان ارغوانی ی ارغنون...
-
مردگان
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1396 09:03
همگی مردند بگذارید شمعها خود سوزند و اب شوند بر مزار زمین فرش شده از مردگان مردگان ازلی را بیدار کنید با جادوی آرزو و امید محکم بر خوابهایشان نیشترزنید با سر نیزای که بر پهلوی مسیح نشست تا برخیزند زمان استراحت نیست برای انان که از زجرهای زندگی ازلی گریخته اند بیدارشان کنید تا ابدی بمیرند با نگاه بر چهره ی رویاهای...
-
پردیس
سهشنبه 6 تیرماه سال 1396 08:43
شنیده ام پردیس را یافته ای روزها پیاده شبها پرواز کرده ای تا به معبد سرشکافتگان خونین سر برسی گفتی دنیایم تمام شد پردیس آغاز آنجا که رسیدی تصویرهایت واقعیت را ربودند گفتی هزاران کودک سوخته و بی سر به زیر این اندیشگاه خوابیده اند گفتی مزار دستهای بریده است بر خاک سرد تناور ساختارهای قدیسانه روییده است گفتی پردیس را...
-
خزان و بی خزان
یکشنبه 13 فروردینماه سال 1396 10:48
چند ده سالیست که خانه ای ساخته ایم بر ابر و مه و شبهای زمین خزان و بی خزان گذران از حال ماه و مهر بدون فلسفه به پیش می رود در بورانهای سالهای مرگ هزار لرزه و هزار شکاف سخت بر دیوارها تا پای تخت ولی زندگی همچنان زیباست برای ما با هزاران شکاف درد ! **************************************** ضربان تاریک 13.1.1396
-
غافل از او که رسیده بر ما ...
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1395 20:50
هیچ انگاشته شدن قدمت را بر مرز زمین بادا تا که صد ساله شویم در گور نشدنمان را بادا تا در خوش خوشان خیالاتمان اواره شویم ما مریضیم به حسن نظر مردم ان شهر شلوغ یکباره بما گفتند منبر سوخته ما بیچاره شدیم سخن از بطن هر کس و ناکس می آمد خوش بود اما ما پیر و خسته دست بسته بالا و بالاتر نرویم شهره شهر لب خود ورچید اخم کرد...
-
مودرای زمین
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1395 12:12
پیله ی دردهای مادر شکافته است شفیره ی بدبختی هزاران بار ا ز انسداد هوسهایش رخساره در هم کشیده است در دستان کوچک تصوراتش خواب افسون شده ی سگی تنها در خیابانهای مرتد چو مرده ای ورم کرده بر دستان تیز چنگال سرافی ها پوسته پوسته شکم درانیده است خلقتی افول کرده از بردباری به قساوت زبانی خونین بر امده از حلقومی تنگ فلسفه اش...
-
دستان پیچیده ی گره خورده در رنگها
سهشنبه 18 خردادماه سال 1395 13:10
هم همه ی مور مور گردآمدگان ناشناخته بر چشمانم بیداری دمیده است به زیر ترکها ی پوسته ا ی لرزان ازآبهای ساکن در سکوت رنگ در حالی که دستانم باز به لایه لایه رنگهای نشانده ی خدایان گره خورده است و من در تلاش بیداری از سکرات دست پیچیده و شکسته به افریده شدن رنگهای نابودی ترسانم ای خدایان در شکلها و ای ترسان چشمهای زرد در...
-
ماه سرخ
شنبه 14 فروردینماه سال 1395 20:30
در درون شیرازه های خویش می دارد, آنگاهی که تو را شفیره ی ترس در زندگانی زیسته برملا کند راز جدا شدنت را از نابسامانی آغازین, شور در پروانگی که ره یافته از میان جمجمه ی شکافته ی او بر چشمان مه فامت می نگرد تو را که شعور پروانه ای در پشت هیب سرخ فام می شوی دریاچه ی غرق در خونین ماه چون درخششی ازمیان آسمان شب, فروهشته...
-
آوارآینه گوون
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1395 21:09
خوب نگر !! دگر زمینی نیست جنگها مرده اند در خاموشی تاریک کهکشان سختیها خوب نگر آن ستاره ی جان را که دنباله دار پر کشیده ایست بر تمامی افق خورشیدهای بینهایت کیهان خوب نگر به پروازم ..............بر بال آهنین آینده ای پیچیده که از عضو قطع نخاع شده ی جنگ ...........................جدا ریشه دوانیده است خوب نگر...
-
بلژیک
چهارشنبه 4 فروردینماه سال 1395 16:30
از پشت شکست- شیشه ها پرنده ای پرواز می کند به ناف آبی و در پسای دنباله دار خود شیشه ها به رنگ خون از ماتم تاریکی به سرخی نشسته اند پاشیده بر رخهای زرد استقامت لکه های سوگواری سیاهی به رنگ سرخ از میان آزادی !!! از پشت شیشه های ورم کرده .......................به حد انفجار مرگ ..........................مسافری گذر میکند...
-
آتشانه
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1394 19:44
آذران آتش بر خرووش سووز مرا قیامم کن به تغییر در تقدیرم خروش جانم را به رنگ سرخ دروونت ونوور شو نووشین در خاکسترم که ققنوس را چالش پاکیست در خودزایش سووزانش آتشا - آذر پاش مرا به شراره های تحول کووش مرا که میرقصد این تن به هزار شعله ی سرکشانه ی تو هووم است- آرزوی نووش مرا در رقص شرار تو ارداویرافم در دل...
-
هلاکت
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1394 23:48
داعیه ی رسوایمان کوس ((انا الحق)) زده است داد و بیداد مرام از پس این چشمان پرابهام دلدادیمان عشقمان را رسوایی و مارا حلقه به داری زده است کوور کردیم چشم را ولی زیبایی تو نقش باد سپیده دمان را بر روی تنمان به بازی زده است رخت بر بستیم و زندانی زندان سینا شده ایم اما زیبایی افکارت ما را به شلاق مجازات کفران زده است خلق...
-
داهول
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1394 22:10
خفته است به درون هزاران(( من)) به خلقتهای هزاران مترسک زیبا بر دنیای ماورا مجاز به ایجاز آدم به آدم چهر به چهره خیال تصویر می شود ..................تندیس بهترین را به هزار همزاد زاییده به مجازات مجاز که شعر می سرایند به نتهای شکسته ای در چشمان تیله گوون داهول خموده ی خشکیده ای خسته .......نشسته ...............بازی...
-
پیشدادیان
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1394 19:31
بی شک پرواز خواهند کرد به آنجا که در دوردستها -اندوه تسخیر کرده است تنها خانه ی بخت را و در برابر سرکشی سکوت فقط صدای هووی وایوو از میان جرینگ و قیژ قیژ - شیشه ها و درها ! نمایان است از بطن درختان هراسیده ی فسیل خواهند ساخت -چلیپایی به پهنایش میثره و مادر پهنابهای سپهر فراخ ترس را مچاله شده از خود انگیزه اش نهادند بر...
-
بی تن ....برقص !!
شنبه 1 اسفندماه سال 1394 21:21
ای ملکه بی جان .................برقص بر لبان سرخگون پرتگاه برج سکوت ......................................بی تن برقص در جایگاه سرد نیاکانمان بر فرامووشگاه دیو نسو ..............................شادمانه برقص به نگاه فرو خفته در ژرف - هزار چشم شو به پشت آوار جبیل حیله ور - شعله شو شرار آذران خفته درزمان بی انتها شو ولی...
-
تسبان زاینده
شنبه 19 دیماه سال 1394 10:17
بر این زمین سرخگون ................دوخته ام خوابها را شکسته بالهایشان خرد شده پیچاپیچ ....................تسبان ......................گردنهایشان تنی نو زاینده از میانه ی خود که دگر رویایی نیست ........................به جنینی در راستان ماورا ی راستان نمود یافته به خوابی که پر می کشد چو جنبده ی جانداری به لانه هایمان...
-
شکنج
پنجشنبه 10 دیماه سال 1394 12:23
یاد داری نمی توان دیگر از آذرین خرسنگهای کووهها ساخت ..................................... تندیسی درماتم ماکیان پرکنده ی سووخته ی افول کرده از آسمان ! به نماد ستیزش زاستار و ندیشه ی آدمیان بیاد آر ! که کرمهای فلزپوش درخشان چشم را ................................... تو آفریدی از نو آوریهای غوغاگر و تندمزاج و بی...
-
فرجام !
جمعه 4 دیماه سال 1394 20:46
و از کانون زمین به زیر رد پای مردمانش نگاه می کند جای پای راست و کژ رفتن هایشان و می پزد زجر را برای فرداهایشان در دیگ فرجام به میانگاه زمین گمارده اند مردم اوو را به بازی ی باور- ناباوریشان به واقعییت شتافته . ************************** ضربان تاریک- رامبد.ع.ف- 6 دی 1394
-
مهر- نسک
دوشنبه 30 آذرماه سال 1394 16:19
به نخستین گام زمستان فرو شد فروزان ..................فرووغزاده از میانگاه آشوب .......... به سوی زندگی !!! چو جان مرده ای به خاک ...............به رسم زندگان گویی - شکسته آسمان چو سترگ آینه ای به دشت رقص نور رخشان و رخش تیز ..........از میان ابر پاره های تیره ی ستیز نشستند رخشانه ها به تاج او .............به رسم...
-
خدای چیزهای کوچک
یکشنبه 29 آذرماه سال 1394 19:32
همیشه رها بود از بار برف سنگین ....................و میوه ای می آویخت از شاخساران خویش به عشق کودکیم درخت سیب گلاب کوچک در دل زمهریر ! میوه اش چو واقعیتی نمودار میشد از میان نا باوری چشمانم که برایم بی انتها خوشی بود از شادیهای بند انگشتانه ی فروزانی که می جهیدند ...........................................بر انگیزه...
-
پرنیان فیلسوفانه !
یکشنبه 29 آذرماه سال 1394 11:59
در خیال من آسمان پرواز میکند و کلاغ نه بر غریزه ی خویش بر دووش آن لمیده است و خورشید زرد دانه ای درخشان است ..................که بر منقار گرفته است !!! ********************************************** ضربان تاریک-(رامبد.ع.ف)29 -آذر - 1394
-
بی نام
جمعه 13 آذرماه سال 1394 21:04
می دانی ردپایی برجای مانده است از جوهر هنر .......... بافته شده در تار و پودش به دستان انسانی که روزی از آن سلاله های هنر گل می داد ولی هیچگاه - هیچکس نمی دانست نیستیها گلها را با خارها و خاشاکها اشتباه خواهند گرفت ...................................روزی در آن باغ متروک !!! ************************** ضربان تاریک...