ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

محزون ,همچون آفرینشی متفاوت


دست در حوضه خالی خانه خود می شویم

نا امید از ابرهای باران زا

که ببارد بر آلوده, اندوه تنم

در راهی که ده ها بار

آرمانهای سبزگون ام را

با خیالم آبیاری می کردم

می گیرد خواب پاییز مرا

سخت مستانه و پریش  

با تمامیت مرگ

چشمهایم در دوردستها, انتظار را میبیند

تخت سپیدی است که بلعید مرا

حضم میکرد مرا

در خویش انگار میکرد مرا

دستانی باز در لباده ای به حریر سپید

تا در آغوش گیرد تن من را

بی پروا خواهم خندید , به غشاء های بلند سپید

که مخفی میکند نعش سپیدم را

همچو مردارم که مخفی میکند

کرمهای شفاف درونم را

****************************

ضربان تاریک - ایروان- جمعه، ۱۸ شهریور ۱۳۸۴

شعر در تاریخ (پنج شنبه، ۹ شهریور ۱۴۰۲) ویراست شد.