ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

انگشتان وهم خون آلود من

شوری بر نخوانم

آویختن نخواهم, این سرند را

اخته ی اهمال ها، بی چهر ننشانم این گرگینه را

به مظان, آورید اتهام را

 ایزد شده، کلمات را

ما دیده ایم در قفل کردن جنیان، انسان را

بگشایید قفسها را

بگشایید نی انبانها را

بگشایید آلاله های نیلبک را

بسرایید گلهای اخگر افکن آواز را

آهنگ به چنگ در آویخته خویش را

یزد گلایه ای است ایزد را

تو چه کرده ای؟

چنین خونین ،تصور پنجه های خویش را

استخوان چنگال به خراشیدن سیم آهنگ ها

و آه را و ناله های سوزناک زجر را

من سرند ذوق را بر میخ خنیا نیاویخته ام ,جانا

چونان که نسیان خنیا توفد و میپیچد ما را

به رخساره ی جان, شرمگینم ،پیروزینه رنگها بر شرمها

و چنین روزها و چنین شب ها

آنجا که سرنوشت زمینی ام نیست مرا سرمه ی چشم ها

پایانی را هرگز نشاید بر هنرهامان در کوره راه ها

رنگها بر گرفت دندان ها را

ودندانی که نشایدش گرفت رنگها را

سرخ شایدش ماندن و بی سرخ هرگزش نشاید

این است انگشتان وهم خون آلود من.

***********************************

رام دایمون (ضربان تاریک) - 11.2.1402

ارغنون ارغوانی جیغ های بی رنگ

این نفیر آوارگی است بر پهنه ی دشتها

آنجا ایستاده ام بر مسلخ مفهوم

در ستایش ارغنون ارغوانی جیغ های بی رنگ

من از تبار این دشت نیستم،رخی بی حاصل در اکنون

می آیم از شوری موجها  

فراموش شده موجهایی

بی درنگ

فراقی بی پروا

شعر بیاورید در طبقهای اندوده در مذاب طلا

رود آورید از بلندترین سیغ های ایرانویج

و رها کنید خروشان اشکهای ننه را و سپس دختر را و سپس بانوی را

و مردهای زمینیش را

و دیوهایش را ، پریانش را

حل کنید شعرها را در شربتهای بریده نی و زعفرانی

و برقصید با مولا نای سلوکها

که راز را شکافتن است در موجهای بی حاصلی

فسرده شده در اندیشه های سترون مه گین

بوزید بر حرفره ها ی هیایوی شب ترسان

در آن روستاهای خاموش شده ی تاریک

تا آن گور دخمه های متروک سنگی

بنوازید ارغنون های جیغهای بی رنگ شده را

به ارغوانی تند

به سازهای فراموشی

*************************************

رام دایمون (ضربان تاریک) -10.2.1402