ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

زادروز


پشت خطی مسدود

با نقطه ای بی تعریف

در هندسه مجهولات

در یکی از ژرفترین اسفل السافلینهای زمین

اتفاقی

افتادیم

حناق گرفتیم از عربده های

(( من آینده را میدانم

باید گریخت))

سپس

نفرین چون گلی بی همتا

گل داد به اسم شاعر

گل داد به اسم نقاش

گل داد به اسمی منکوب

گل داد به جنسی خاموش

و در آن لحظه آخر نیشش

با زهر هلاهل نشست بر بدنهای کودکان چاله!

بی زندگی

کودکان پیر شدند

بی سرزمینهمانجا چال شدند

تخمه ی رویاها هم نرویید از دل تاریکی آن سوراخها

هرگز از جمجمه

در آن چاه!

**********************

ضربان تاریک(رامبد.ع.ف) .

هفتم آبان هزار و سیصد و نودنه