ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

آتشانه


آذران آتش بر خرووش

سووز مرا

قیامم کن به تغییر در تقدیرم

خروش جانم را به رنگ سرخ دروونت

ونوور شو نووشین در خاکسترم که ققنوس را

چالش پاکیست در خودزایش  سووزانش

آتشا - آذر پاش مرا

به شراره های تحول

کووش مرا

که میرقصد این تن به هزار شعله ی سرکشانه ی تو

هووم است- آرزوی نووش مرا

در رقص شرار تو

 ارداویرافم  در دل

....................انتظاراست

سرووش را آنسوی 

 دروون تاریکم

به لحظه های ناب یزدانیت

یزش استوواریم را

رنگ زردی زجانم  بر تاب

سرخم کن به رقصنده ای

میان گاه درد ترک خاکسترهای ناسوور و جشن زایش نو مرا

سووز مرا

سووزان مرا .........

******************************************

ضربان تاریک- رامبد.ع.ف .3.14.2016

هلاکت


داعیه ی رسوایمان
کوس ((انا الحق)) زده است
داد و بیداد مرام
از پس این چشمان پرابهام  دلدادیمان
عشقمان را رسوایی
و مارا حلقه به داری زده است
کوور کردیم چشم را ولی زیبایی تو
نقش باد سپیده دمان را بر روی  تنمان به بازی زده است
رخت بر بستیم و زندانی زندان سینا شده ایم
اما زیبایی افکارت
ما را به شلاق مجازات کفران زده است
خلق پیچاندیم و به بدی راه زدیم
اما زیبایی خلق  شما
ره ما را به بیراه ز چینوت زده است
خواب کردیم به هزار راز قدیم و نوشیدن سکر سکرات
اما مگر شد
زیبایی تو هوشمان را به دیوارتمنا زده است
سکر- دیوانه خواب شدو دشنه بر سینه خود پی یا پی زده است
عاقبت از مکر زیبایی تو راضی شدیم بر آرامش خاک

اما سحر افکار تو نفرینیست که بر زندگیمان میخی جادویی زده است

********************************************************

ضربان تاریک- رامبد .ع.ف-3.13.2016


داهول



خفته است به درون هزاران(( من))

به خلقتهای هزاران مترسک زیبا بر دنیای ماورا مجاز به ایجاز

آدم به آدم

چهر به چهره

خیال تصویر می شود

..................تندیس بهترین را

به هزار همزاد زاییده به مجازات مجاز

که شعر می سرایند

به نتهای شکسته ای

در چشمان  تیله گوون  داهول خموده ی خشکیده ای 

خسته

.......نشسته

...............بازی شکستها

بسوی خواب مرگ می رود زاین هراس

.....................هزار تن خیال زندانی درون ((من ))!!!

*********************************************

ضربان تاریک - رامبد .ع.ف - 3.6.2016