ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

دستان پیچیده ی گره خورده در رنگها

هم همه ی مور مور  گردآمدگان ناشناخته

بر چشمانم بیداری دمیده است 

به زیر ترکها ی پوسته ا ی لرزان ازآبهای ساکن در سکوت رنگ

در حالی که دستانم

باز

به لایه لایه 

رنگهای نشانده ی خدایان

گره خورده است

و من در تلاش بیداری از سکرات

دست پیچیده و شکسته به افریده شدن رنگهای نابودی

ترسانم

ای خدایان در شکلها

و ای ترسان

چشمهای زرد در نفرت

مرا یاری کنید به بازگشت

به خانه ای که نیمه

.................جادو شد

در رنگهای سرخ و آبی ی الهه ای خود خواه

به شعر در آیید در این روزهای پر شده از رنگهای هنر

و دستانم را بپیچید و دور دارید از رهایی

ای مادر آفرینش تمام اندیشه های انتزاعی من

گرچه یشتنها امید می داد

ولی رهایی

مفهومی در رنگهای تنیده بر تن نیست

و هنر

زندانی  ابدی و شکیل  

و ما در زیر گنبد طلایی آن

تنها

شادانیم .

**************

ضربان تاریک (رامبد.ع.ف)

6.7.2016