ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

کلاغ

می شمارم

اسارتها را - بختها را - ناکامیها را

و در آخر خوشبختی را

تمامی فزون شدنها به نیست شدنها را!

تکثیرها را - نسبتها را !

دست گرد کرده ام با سرگینهای خشک گلوله شده - انقراض را!

شده اند هاویه کلمات-میکشند زبانه های سرخ- هفتمین مرحله را!

روی زبان

خونانه!

گرفته اند آب

سنگین و تن کش !

شهرت شده است -چرندانه جویدن در دهان پر از میخ

می ستایند

پس دادن خون  آبه را از دهان !

 میدهد  شادانه رنگی-به لباس شب زنانه ای - لباس شکنجه ی فریبنده ای!

آویخته  از دهان شهوت شهرت!

میگیوند دیوانه ام

گذشته است کار از زیستن به میان آدمیان!

داستان

شعر پریش- خوانی است - اسرار هستی را!

خبری نیست اینجا جز ایستاده محبوس فنا!

دوست می دارم بزیم

آنجا که خالی است  لانه کلاغی متروک

پر کندیک چشمم را دریا

دیگری را  خاک گور

رسته از آن جنگلهای بلند و بلند و بلند!

ریشه ها - تنه ها - شاخه ها !

خالی نیست حتی زمین!

ذهنها خالی است!

روی کوههای البرز تا خود جایگاه ارداویسور!

گریه گاه آناهیت که جاری است بارانها زآن!

بارانها مان!

رودهای خزنده ی خفته ی زخمی

زیر زمین سوخته ی آفتابی

خشک تن کنده ی

مرداد ماه

نمناک -دمناک - خسته

وای وای من!

پریشان من-که فتح  کرده ام -دنیای متروک یک کلاغ را !.

******************************************************

ضربان تاریک

22.خرداد. 1400

آناهیتا: ایزد بانوی آبها - باران و سر منشاء آن

ارداویسور : قسمت مذکر آناهیتا که پشت به پشت با او بر سرچشمه ی آبهای جهان در البرز فرمان میراند-گاهی لقب او است.