-
آدمیان
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1402 10:34
شاپرکهایی, یاقوت انباشته چشم در جهانی ترین جنگ سوم جویده اند جنازها را تا ژرفنای درونی ترین حفره های استخوان هاشان به یافتن درخشانترین جلال جهان چنین سرگین های مرصع فام فرینش های بطن خویش اند گوهری رخشان در تاج سر , نهان شمسه زده یشمها, بدرخشش و بعد قرابه ای نادیدنی ترینها را نهادن به نهان نشانه ای است به نامش معجزه...
-
وهم ایکاروس
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1402 01:46
وقتی می گشادم آسمان را در بالهای خویش وقتی احساس می کردم بر شاهپران بالهایم لمحه های مهرانه ی او را ترسیدم ولی از دور فهمیدم او مرا بر خویش می خواند و دوست می دارد ابرهای سپیدش را ببیند افکنده میان بالهای غزال من *** و من بودم بر پرتگاه جهانها و لحظه ای حساس و تو خالی در رهایی سقوطی مخملین مور مور شد , دلم لرزید فراز...
-
منهیر خوبی ها
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1402 22:17
ستیغ کوهواره ای تنها گویی اندر میان تازیانه ارواح می کوبد موج ها را بر زورقی تنها ای توفون منم منهیر خوبی ها زندگانی است بر گوژ موج هایت گوش کن *** تیرگی را در اقیانوس اقیانوس را در گرد بادی و گرد آبی گرد آبی در بارانی که می بارد در آن زورق زندگی گوش کن *** می شنوی آن راه را راسخانه دلی دارم دریایش دریای نورانی هفت را...
-
در محاق هورشید
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1402 01:47
شمش خطاب می کند : در گذر نصر خون در افق ,می کند قیام می کشد زنده آه و کشته سور *** شمس خط می زند آب را سراب شن دشت تفته خو مار می زند هلال و نیش می زند به خود, عقرب سیاه و مرد دفن سن باد می شوند *** شید, آشیانه آتشی ستونها سیاه بر زغال رحمت سپیدار هوم در برسمی و موبدی به شید تاج و رقص را مغ بچه ای پی شراره ای می کند...
-
منظومه همراز
شنبه 11 شهریورماه سال 1402 10:56
تیک تاک ساعت دیواری خبر میدهد بازگشت تو را هر دم فکر میکرد کلبه ی خالی به انگشتان کوچک پایت در روفرشی های ترمه ی ژولیده خواب فکر میکردند ,پرده های مخمل خانه به لباس مخملین سرخ رنگت ,حین خواب آن درختان بلور پشت پنجره به یادت هست؟ وقتی می آمدی شاخه هاشان را بلرزاندند با بارهای گران چون سنگ سیب الماسها بودند در دستان...
-
دنیایی نو
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1402 02:44
بر آوارم که قدم میگذارم متروک میشوم در خویش نگون بخت خشکسالیانی به پیش از فرو افتادن آینه ی تقدیر بر سنگ لاخه های صبر می رسم بر استبداد استمداد فرو ریخته ام بر سازه های زندگانی خویش بی تردید ترکها دوانده, مویین تارهایی به زیر خرابه های تشویش, فرو ریزان به هر گاهی , به هر گامی شکست هایی, برنده, تیز تنی لرزان و تب ارزان...
-
گوری است به شمع مهتاب
شنبه 4 شهریورماه سال 1402 01:00
ندیدم تو را هرگز مخفی شده در ترک دیواره ی تردید یک لبخند گوری است به شمع مهتاب که به شب می ماند هرز است زمان در خویش در دامان بصیرتها نمیبینم تو را در خویش در کف آلوده دریای ماتم ها لحظه هایی آنسو آنسو تر می خواند حقیقت رازها را از روی چرک نوشته های یک اندوه خاموش خواهد بود ما را ای نهفتگان - آری نمیبینم تو را مادون...
-
ایزد رجم
سهشنبه 31 مردادماه سال 1402 00:31
دنیا دار مکافات است غره مشو جانا که من آن ایزد رجمم بسان رعد می تازم به رحمانم اگر روزی تو را دادم به روز خشم ستانم آن نفسهای تو را هر دم به مهرانه بسازم روزگاران را نه آن سان خیل دشمنی هایت اگر با زبان مارگونت زهر میپاشی به فکر نیش های اژدرمار افعی من باش **************************************** رام دایمون (ضربان...
-
ثعلب
سهشنبه 24 مردادماه سال 1402 01:15
ما در تمتع از شرابش انگور دانه ها را در زرین خمره ها فکندیم مسکر شراب نابی در می خواب ها فکندیم آب را شراب مسیحا در قدح های عارفان گمورا لبا لب می فکندیم آه ای تمتع گرفتگان اسراع (بی باک) ما بر انگورهایش نورها گرفتیم یا بر سلوکش ای خاک - راه هلاکت می گرفتیم هان دل - ضمیر بی ترس گوی نسب از می ها - گوی از هرم (هورم)...
-
در سرزمین دریا
یکشنبه 22 مردادماه سال 1402 01:47
این روزها همه چیز به گور میریزد گوری کنده به پنجه ها در سرزمین هیرکانا خویشتنی در انتهای بافته های تاریکی شتر زنگی ها مارهای شکم باز و خود بر مرگ افکنده به شکار و موجهای دریا تا لبه ها پذیرا می شود گور پیش می آید میزند لب به لب میپاشد بر سپید ی تن خویشتن جسدهای آینده را من هنوز در سکوت پیش می روم به پیش همه جا بالا...
-
تفاله
دوشنبه 26 تیرماه سال 1402 11:33
استحاله ی نیستی است، این زمین رودها-کشتارگاه مهاجران دریاها -ورطه نابودی دره ها -نه به شینوت ها منتهی به پل های منفجرشونده دشتهای مین به قصد کشتار، فراموش شده به مقصود زیبایی کو ؟ آن دشتهای سرسبز ،دختران مراتع و مردان دشت ها و مالانشان به چَرا و آنگاه تو ای خودخوانده ی خود خواه با دیوارهای بِتونی بلند بر چهر دخت زمین...
-
عشق های اندود به خون سرخ
یکشنبه 18 تیرماه سال 1402 20:10
تو چرا از من نیستی خاک که سترده تبارت بر جای جای کیهان تو چرا فراق را غایت خویش کرده ای و من تو را به باور اندوه آغشته ام ای دل های زمینی ای عشق های اندود به خون سرخ در جریان رگها من و گردهای ستارگان و ستارگان همچون غبار سوزان همچون نوترینوهای ویران متروک وار از همه چیز گذشته ایم چرا باور مرگ میکنی ای غبار سلوک که ره...
-
و آنگاه زال
دوشنبه 5 تیرماه سال 1402 19:01
منظومه کوچک "و آنگاه زال" بر اساس یک مکالمه ساده شکل گرفته است و به قالبی ادبی تر در آمده گرچه از ابتدا کمی قالب ادبی داشته است . این منظومه کوچک شاید در آینده قسمتی از یک منظومه بلند شود .منظومه ذیل مفاهیم پنهانی را دنبال نمیکند و فقط در فقر امید به عنوان یک حس سراییده شده در سیاره ای خیالی صورت میگیرد....
-
جوانه نخواهم زد
دوشنبه 29 خردادماه سال 1402 22:48
نه, من از میان دانه ی خویش نخواهم رویید نه, دنیای شما آرزوی من نبود و من در خویش می روییم درون کوچکترین جهان متصور درون جهانی که بال هایم هنوز در آن آزادانه گشوده میشوند و مرا تا وادی بلند خویشتنم بالا خواهد برد خیال نه, من از میان دانه ی امیدهای ناقص و نا امیدی های هلاکت بار جوانه نخواهم زد من در آسمانه ی دانه ی...
-
چنار
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1402 19:15
چنار نویسنده : رامبد عبدی فخرایی بر اساس عکسی از یوسف علیخانی – چنار و دکه ی تلفن سکه ای تقدیم به یوسف علیخانی و کتابهای شگفت اش *********************** اسمش چنار نبود .چون دیلاق بود , چنار که صدایش میکردند مثل فشفشه میشد ,هرچه سر راهش بود یا می شکست یا غُر و اگر زورش می رسید له می کرد . یک روز که حاجی آقا از بازار...
-
شعر آوانگارد
شنبه 13 خردادماه سال 1402 02:20
شاعرانی را دیده ام که با فلاسفه قمار میکنند شاعرانی که آتش بازی میکنند و شاعرانی که از پسای زمانهای فراموش شده دوباره حکمت ها را می سرایند و درونشان پر از جیغ خوشحالی است هیچ جمله ای تازه نیست مانند خاک مانند آب میلیاردها سال قدمت دارند فقط زمین آبستن است - تا جرثومه زایی کند و خود خواهی- خود خوانده بادبادک هزار تکه...
-
انگشتان وهم خون آلود من
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1402 13:13
شوری بر نخوانم آویختن نخواهم, این سرند را اخته ی اهمال ها، بی چهر ننشانم این گرگینه را به مظان, آورید اتهام را ایزد شده، کلمات را ما دیده ایم در قفل کردن جنیان، انسان را بگشایید قفسها را بگشایید نی انبانها را بگشایید آلاله های نیلبک را بسرایید گلهای اخگر افکن آواز را آهنگ به چنگ در آویخته خویش را یزد گلایه ای است ایزد...
-
ارغنون ارغوانی جیغ های بی رنگ
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1402 21:21
این نفیر آوارگی است بر پهنه ی دشتها آنجا ایستاده ام بر مسلخ مفهوم در ستایش ارغنون ارغوانی جیغ های بی رنگ من از تبار این دشت نیستم،رخی بی حاصل در اکنون می آیم از شوری موجها فراموش شده موجهایی بی درنگ فراقی بی پروا شعر بیاورید در طبقهای اندوده در مذاب طلا رود آورید از بلندترین سیغ های ایرانویج و رها کنید خروشان اشکهای...
-
قبل از حضیض ها
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1402 11:38
چه بیهوده سراییدن و سرانیدن قلم بر خون از آنجایی که به خاطر نیست بی خون هرگز موجود زمینی را آغاز اولین شروع بر بی گناهی خاک یا سرخ گون به خلاقه ی رس ناب پاکی است اسطوره ای را خون زاده است شاعر حضیض قبل از خویشتن را و بعد از آن فراموشی انفجار بزرگ چگونه متصور است هجوم حقیقت را کجاست اولین کجاست نخست زاده ؟ آنکه آفرید...
-
خسته
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1402 01:39
من از تمام رنگها تنها ترین و خسته ترین را در مرز استشمام مرگ مالیده ام بر بوم طلا بر طرحهای قلم خورده به خوشبختی بر طرح خانه ای در اشرافی ترین جزایر یونان بیشین آرزویی در ایستادن بر لبه ی کیهان و تنها گناه من رنگ بازی بود با هستی! ............................ رام دایمون (ضربان تاریک) - فروردین 1402
-
سه خط خون
شنبه 12 آذرماه سال 1401 00:37
آنجا که ابرها بر دامنه از ستیغ کوه ها فوج فوج فرو می ریزند بر جنگلها برای مرد گم شده ای بر قله ی ناامیدی آن راهی که سیاگالش شعله ای می افروخته درمیان از همان لاخه راه روشنی می آید مردی کوله بر پشت صورتش سرخ فام چشمانی به فروزانی خورشید سقوط کرده چمان پشت کوه های خشم اخم و در تمام شعله ها سوخته بود آنکه پرسید کیستی ؟...
-
در مظان
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1401 23:40
گفتند که تو بیهوده ای گفت: این است سازوکار مردمی که بجای افروختن هیزم شاعری را به آتش می کشند هنرمندی را می سوزانند و برای بالهای کبابی جنازه ی مرغی پر کنده بر افروخته آتش جنازه ها به گرد آتش ........ تمام استعدادهای تفاوت ...............................سور می گیرند و باز هم پیش تر می روند پای کوبی می کنند و زیر گر...
-
شعرهای ژرفا - آنا آخماتووا
دوشنبه 7 آذرماه سال 1401 16:21
با قطعه ای از شعر آنا آخماتووا همسرایی کردم ................................................................ نگاه به این شعرها با معنی پنهانی شان چون خیره شدن در دره ای است ژرف که به وسوسه ای تو را به خود می خواند و تو هرگز به ژرفای آن ها پی نمی بری و سکوت این ژرفا هرگز از سخن گفتن خسته نمی شود آنا آخماتووا...
-
نیلوفر- هاینریش هاینه
شنبه 5 آذرماه سال 1401 01:56
شعر ((گل نیلوفر - ترس خورده است )) متعلق به هاینریش هاینه را یک پاراگراف در میان با ایشان همسرایی کردم. ((بیمناک است - گل نیلوفر از شکوه خورشید تابان و با سر فرو افتاده در رویا می نشیند چشم به راه شب. )) هاینریش هاینه *** من آفتابم و درون دستان داغم غم بزرگی است چنان فسرده که گاهی توفانهای خورشیدم به مقیاس غمهای...
-
درخت هزار میوه
جمعه 4 آذرماه سال 1401 02:10
آیا خواستن مان جوانه میزند؟ یا پیر و کور و علیل می شویم به تنگه ی صبر مانند آنها که نرسیده میان راه ایستاده مردند آن مادران پتیاره گیاه را دیده ام که تخمه هایشان را پرتاب میکنند به دور از مرداب پوسیده ای که مبدل شوند ریشه هایشان شاید به گلدار گیاهانی زیبا آنها آموخته اند نکبت خویش را نقطه پایان گذارده اند در خویشتن بر...
-
اژی دهر
شنبه 21 آبانماه سال 1401 00:26
اژی تابیده گیسو ارغوان رس سر تا به پاهایش نمور ایستاده در ژی آب آن چین بلور زیر باران شوره ریز و شوره ریز لخشنده ریز گردش بر گرد حرمتش چنبر به چنبر میزند دوار گردا گرد او هر چه بیند صبحگاهان *****سرمای اسفر میزند کولاک بر دامش زده تن پوش خیسش یخ زده نامش از ایزدنام برفآب شمال یخها به دامن سر زده شعله در دام تنش سرخین...
-
گیسوی نور
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1401 01:42
سهره های بیشه ی یزدان جنگ سیه چلچله گان شراره خوان گسیلان به هنگ دژمی مشوش سوی پیکاری بی درنگ یالهاشان هورشید سان درخشان و شرنگ وهم زاده ای از دامان ترسان ننگ شررافکن خدنگش تابناک آفریدگانی کژدل و خونینه چنگ فکر او فکرادناس (کوته اندیشان) علیل ادراک در رویای خونین اعراص (عرصه) هلاک دیرینه سنگ پدیدارآمده بیداری از...
-
شبنامه نخستین
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1400 01:59
ساعت چهار صبح شکسته ,جمجمه ی خواب نسیان با عصیان پخش شده ,مخلوتی از خاکستر را تنگی نفسش با کرونا برابر نیست , بگوییم یکی است با خواب مرگ نفس دود مردگان را بادا می آید صدای جرعه های آب ,رودخانه را شاید جوبی و دورترش سیل آبی نمیرسده , هرگز , به راه راه خواب بازی می کند ,رنگ ,زمینی است رویان را پاهایی تا کمر کمر در...
-
خاموشستان
سهشنبه 21 دیماه سال 1400 02:05
میان شرق رفته به خواب هزار و یک شب ناز کشیده پتویی تیرگون- سرخ بر خویشتن تا به سر روکشی از فوج استخوانهای شهیدان خشکیده خون تلنبار از زجرها و دردها و استغاثه های نجات پتویی مواج از استخوانهای گیجگاه اندیشه ترکیبی نوین از قرصهای خواب برای لمسیدن او که اجازتی است روییدن ریواسهای نوین را! هان- ای پسر انسان ! تصویر کن...
-
دیوارها و مرزها
چهارشنبه 15 دیماه سال 1400 19:19
دیوارها و مرزها تخمهای اسارتند زمانه پیروزمندانه نقاره می زند ! کاشته شده در محاق خوویشتن خویش باغ و باغ و باغ رساتانیدند ! گمارده باغبانی پوشیده در آن لباس سیاه سوگ سیاووش ! می پرسند؟! کجا چکیدخون سیاووش ؟ می دانیم ربودی! شتک کردن خونش را ! پر سیاوشان - می گماردند در گذار سیاوش - آتش را ققنوس واره ی ایزد مقدر است...