ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

The day of die

وقتی به مدرسه رفتند

کودک بودند

شمعهایی قبل ازآتش

سخن اول

       یاد میگیریم

                   کودکان شمعند

برای آنان که از همه ما بهترند

خود خوانده- خودخواهانه

نووردزدی

زندگی است - پشت شیشه های تفاوت

اولین کودک که به آتش می نشیند

پشت آن شیشه های جدایی

موجودات طلای اندود مقدس

موتور پرستششان روشن می شود

و خدای پلاستیکی سرخشان

بالای سر بردگان 

دست برکت تکان می دهد

با نخهای نامریی متصل شده در ریا

آتشها روشن می مانند

کودکان یکی یکی

با توهم نمایش آینده ای روشن

می سووزند

بردگان هم نظاره میکنند

هر روز - با شیونها و زجرها

از امیدها و خنده ها ی قبل از آن

ازما بهترینها - چیزی نمی گویم

از عمر گلهای فصلی نیز چیزی نمی گویم

اینجا همه چیز کوتاه است

امیدها و زندگیها

میوه مرگ میدهد هر روز درخت زندگیش

 پشت دروازه ی  این شهر

نگاشته شده

به دووزخ خوش آمدید !!!

***********************

ًضربان تاریک-12.30.2018