ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

در سرزمین دریا

این روزها همه چیز به گور میریزد

گوری کنده به پنجه ها

در سرزمین هیرکانا

خویشتنی در انتهای بافته های تاریکی شتر زنگی ها

مارهای شکم باز و خود بر مرگ افکنده به شکار

و موجهای دریا تا لبه ها

پذیرا می شود گور

پیش می آید

میزند لب به لب 

میپاشد بر سپید ی تن خویشتن  جسدهای آینده را

من هنوز در سکوت پیش می روم

به پیش

همه جا بالا آمده است

 تاریکی تا آرنج ها

 چناری- راست و سپیداری- چپ

 سکوت می کند نماز 

 به قنوت رفته اند سایه های آنها

و هنوز نور دریاچه نگشوده است در کف دستان

خویشتن

**********************************************

رام دایمون(ضربان تاریک) .10 مرداد. 1402

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد